بریدههایی از کتاب سال بلوا
۳٫۸
(۱۸۱)
«از شما بعید است قضاوت سطحی بکنید، بساط یاغیگری باید برچیده شود.»
«کدام یاغی؟»
«همینها که شب و روز مردم را غارت میکنند.»
«چرا یاغی شدهاند؟ هیچ فکر کردهاید؟ از گشنگی، ناامنی، بیسوادی، همین پاسبانهای شما کم مردم را غارت نمیکنند. آن وقت شما آمدهاید دار ساختهاید؟ روی هیتلر را سفید کردهاید!»
«ما که کسی را دار نمیزنیم.»
«مردم از ترس دارند میمیرند، آقا!»
...
صورتم را به شانهاش گذاشتم و گفتم دلم میخواهد ماه من و تو همیشه پشت ابر بماند و هیچ کس از عشق ما باخبر نشود. آدمها حسودند، زمانه بخیل است، و دنیا عاشقکش است.
نیلوفر معتبر
«چرا فرار میکنی؟»
«میترسم.»
«از من؟»
«نه، از عشق.»
نیلوفر معتبر
پدر گفت: «تصمیم گرفتی؟»
«هنوز مرددم.»
«شک کن دخترم، شک اساس ایمان است.»
نیلوفر معتبر
: «وقتی سر قدرت دعوا دارند، با همه چیز مردم بازی میکنند، ساده نباش.»
روژینا
«آدم به روی باز وارد خانه کسی میشود، نه به درِ باز، وگرنه این همه درِ باز!»
نیلوفر معتبر
«پدرم میگفت در سرزمینی که جنگ و گرسنگی باشد انواع و اقسام دین و خدا و باور و خرافات به وجود میآید، یادت باشد خدا یکی است و او هم ارحمالراحمین است.»
روژینا
«چرا یاغی شدهاند؟ هیچ فکر کردهاید؟ از گشنگی، ناامنی، بیسوادی، همین پاسبانهای شما کم مردم را غارت نمیکنند. آن وقت شما آمدهاید دار ساختهاید؟ روی هیتلر را سفید کردهاید!»
«ما که کسی را دار نمیزنیم.»
«مردم از ترس دارند میمیرند، آقا!»
حسین میری
و هیچ چیز مال خود آدم نیست مگر همان چیزهایی که خیال میکند دلبستگیهایی به آن دارد.
نیلوفر معتبر
«از شما بعید است قضاوت سطحی بکنید، بساط یاغیگری باید برچیده شود.»
«کدام یاغی؟»
«همینها که شب و روز مردم را غارت میکنند.»
«چرا یاغی شدهاند؟ هیچ فکر کردهاید؟ از گشنگی، ناامنی، بیسوادی، همین پاسبانهای شما کم مردم را غارت نمیکنند. آن وقت شما آمدهاید دار ساختهاید؟ روی هیتلر را سفید کردهاید!»
«ما که کسی را دار نمیزنیم.»
«مردم از ترس دارند میمیرند، آقا!»
نیلوفر معتبر
حجم
۲۳۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۲
تعداد صفحهها
۳۴۲ صفحه
حجم
۲۳۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۲
تعداد صفحهها
۳۴۲ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان