به نظر میرسه که اگه بچهدار نشی بخشی از قلبت هیچوقت کار نمیکنه. انگار همیشه خاموش میمونه.»
Soheyla
«کاش منم به قتل میرسیدم.»
مادرم رنگپریده گفت: «اِما این چه حرفیه که میزنی؟» انگشتهایش را روی مژههایش برد، بعد دوباره روی میز گذاشت.
«بعدش دیگه لازم نیست هیچوقت نگران باشم. آدم وقتی میمیره دیگه بیعیبونقص میشه. دوست دارم پرنسس دیانا باشم. همه الان عاشقشن.»
pejmannavi
«همه از آدم بترسن امنتر از اینه که آدم رو دوست داشته باشن.»
tina G
«تو پر از نفرتی.»
«شاگرد خودت بودم.»
zeinab.ghl
همیشه برای کودکی خودم احساس اندوه میکنم، هیچوقت احساس نکردم مادرم میتواند مرا آرام کند. هیچوقت به من نگفت دوستم دارد و من هم هیچوقت فکر نکردم دوستم دارد. او به من میرسید. مدیریتم میکرد و بله! یک بار هم برایم لوسیون پوست با ویتامین E خرید.
-Dny.͜.
فکر میکردم برگشتن به خونهی خودت باید برات خوب باشه... ولی خب من گاهی فراموش میکنم که همهی پدرمادرا... برای بچههاشون خوب نیستن.»
نیومون
«لبخند بهترین سلاح دخترها نیست؟»
zeinab.ghl
یه دختر زیبا اگه درست رفتار کنه میتونه از پس هر مشکلی بر بیاد.
-Dny.͜.
گونههایم را مالیدم و شانههایم را شل کردم. به خود گفتم عزیزم. دلم میخواست پوستم را ببرم
-Dny.͜.
اینجا افتضاحه و من دلم میخواد بمیرم، اما جایی هم به ذهنم نمیرسه که اوضاع بهتر از اینجا باشه
یارا"