گلدیلاک بیوقفه میدوید و حتی برای نفس کشیدن هم نمیایستاد تا جایی که خانهاش را با مادرش که روی پله خانه منتظر او ایستاده بود،
کاربر ۳۴۰۷۰۲۳
روزی از روزها دختر کوچولویی بود به نام گلدیلاک که در گوشهای از یک جنگل خیلی بزرگ زندگی میکرد.
دخترک را برای این گلدیلاک صدا میکردند که موهای فر زیبا و بلوندی داشت؛
کاربر ۲۵۴۴۴۸۷
گلدیلاک و سه خرس
جان پاتینس
ترجمهی ریحانه ظهیری
کانون فرهنگی چوک
(از مجموعهی مطالعه در وقت اضافه)