بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آدمکش حرفه ای (۱) | طاقچه
کتاب آدمکش حرفه ای (۱) اثر یوو وو

بریده‌هایی از کتاب آدمکش حرفه ای (۱)

نویسنده:یوو وو
امتیاز:
۴.۳از ۲۳ رأی
۴٫۳
(۲۳)
لیولا ساکت، در وسط سالن ایستاده بود. اما با اینکه وسط ایستاده بود، دیگران او را فردی زنده فرض نمی کردند.
اوتاناوآرمیتا
پسرک با حیرت نگاه کرد!" یعنی واقعاً سرش بریده شد؟ لعنتی، به خشکی شانس؟" مرد قوی به نظر می آمد. پسرک با خودش فکر کرد:"اَه، احتمالاً برای پاک کردن خون از کف اتاق مجبورم از شوینده قوی استفاده کنم. "
mahzooni
وقتی کایسر و لیولا دور شدند، پیرمرد ترسان ناگهان بلند شده و پشتش را صاف کرد و خنده شیطانی کرد
اوتاناوآرمیتا

حجم

۱۰۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۸ صفحه

حجم

۱۰۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۸ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد