بریدههایی از کتاب نفس
۴٫۷
(۶۴)
مادر خدابیامرزم همینجور پشت سر هم ما را زایید.
Robin
و داری توی این دنیا زندگی میکنی
گندم
وقتی توی دل ننهآقایش بوده، ننهآقایش میرود یک جایی به اسم کربلا و کرعلی توی کربلا به دنیا میآید. کربلا جایی است که امامحسین توی آن شهید شده. من شعرِ «رفتم دمِ رودخونه» را که برای دختر امامحسین است بلدم:
رفتم دم رودخونه
دیدم بلبل میخونه
گفتم بلبل دیوونه
میای بریم به خونه
قلیون برات چاق کنم
دودش رو هوا کنم
بابا رفته مدینه
سر خاک سکینه
سکینه نور عینه
دختر امامحسینه
ای نور سبز و آبی
امشب کجا میخوابی
زیر علم پیغمبر
صلوات بر محمد
سیّد جواد
بهنظرِ ننهآقایم هر چیزی که قدیم بوده، بهتر از حالاست.
-Dny.͜.
اسم من بهار است. بابایم از بچگی دلش میخواسته، بزرگ که شد و دختردار شد، اسمش را بگذارد بهار. من بچهٔ دوم بابا و مادرِ خدابیامرزم هستم. امسال میروم کلاس اول... داداشهایم توی دعوا به من میگویند شلخته.
سیّد جواد
معلمهای مدرسهٔ ما سَر بازند. تازه دامن کوتاه هم میپوشند و همهٔ پاهایشان معلوم است.
سیّد جواد
مادر خدابیامرزم همینجور پشت سر هم ما را زایید. چون یزدی بود و یزدیها هر چهقدر بیشتر بچه داشته باشند بهتر است.
سیّد جواد
ننهآقایم میگوید حتی اگر یک تار مو از روسریات بیرون بیاید، آن دنیا آدم را از آن تار مو آویزان میکنند. من خیلی میترسم و سعی میکنم موهای بیشتری از روسریام بیرون بزند تا آن دنیا که خواستند من را از موهایم آویزان کنند، سرم زیاد درد نکند.
-Dny.͜.
اگر روسری سرت کنی قیافهات قشنگتر میشود.
سیّد جواد
خانهٔ ما نزدیکیهای ولدآباد است. توی دشتی که نه آب دارد، نه برق... بابایم آنجا یک خانهٔ درپیت ساخته، چون هیچچیزش درست و حسابی نیست. در و پنجرههایش زنگ زده است و تازه، یک اتاقمان هم شیشه ندارد. فقط جای هر پله یک آجر دارد که ما پایمان را روی آن میگذاریم و بالا میرویم. حمام هم نداریم. بابایم آنجا یک بشکه گذاشته که زیرش پریموس روشن است. هر وقت بخواهیم حمام برویم، بابایم سطلسطل آب میآورد و توی بشکه میریزد و پریموس را روشن میکند تا آب گرم شود و ما خودمان را با آن آب بشوییم. تازه، دستبهآب هم توی حیاط است.
سیّد جواد
حجم
۹۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۳۵ صفحه
حجم
۹۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۳۵ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان