بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب از کاپ تا کیپ | طاقچه
کتاب از کاپ تا کیپ اثر رضا پاکروان

بریده‌هایی از کتاب از کاپ تا کیپ

نویسنده:رضا پاکروان
انتشارات:نشر نو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۵۲ رأی
۴٫۴
(۵۲)
«اصل قضیه قیمت بنزین است. دولت مدتی بود برای بنزین سوبسید می‌داد اما حالا می‌گوید که دیگر برایش مقدور نیست و قیمت یکشبه بالا رفت. می‌دانید تظاهرکننده‌ها چه‌کار کردند؟ چندتا پمپ‌بنزین رو آتش زدند! می‌دانید دولت چه جوابی بهشان داد؟ اینترنت را قطع کرد! رفیق، مجازات خیلی عجیبیه! ببین، من کشورم‌رو دوست دارم، اما یواش‌یواش داریم ترسناک می‌شیم!»
⠀⠀⠀
اگر این ماجرا دوباره در داغستان و ایران و مصر و صحرا و بقیه جاهای وحشی دیگر تکرار می‌شد، چه؟ این فکر ناراحتم می‌کرد.
سیّد جواد
سوار شد و ماشین را روشن کرد و موقع بستن در چشمکی به من زد و با سرعت ۳۲۰ کیلومتر در ساعت به تهران برگشت.
سیّد جواد
دوستم مدحت همان‌طور که قول داده بود، به دیدنمان آمده بود و داشت درباره تظاهرات و شورش‌هایی که چند روز اخیر در پایتخت رخ داده بود، برایمان حرف می‌زد. «اصل قضیه قیمت بنزین است. دولت مدتی بود برای بنزین سوبسید می‌داد اما حالا می‌گوید که دیگر برایش مقدور نیست و قیمت یکشبه بالا رفت. می‌دانید تظاهرکننده‌ها چه‌کار کردند؟ چندتا پمپ‌بنزین رو آتش زدند! می‌دانید دولت چه جوابی بهشان داد؟ اینترنت را قطع کرد!
bezzad
«به‌گمانم شما خبر ندارید، چون چند روزه که تو بیابان بوده‌اید، سودان وضعش خیلی خرابه.» در حیاط سنگی هتلی در خرطوم نشسته بودیم و آب می‌خوردیم و از هوای خنک شب که عضلات کوفته‌مان را آرام می‌کرد، لذت می‌بردیم. دوستم مدحت همان‌طور که قول داده بود، به دیدنمان آمده بود و داشت درباره تظاهرات و شورش‌هایی که چند روز اخیر در پایتخت رخ داده بود، برایمان حرف می‌زد. «اصل قضیه قیمت بنزین است. دولت مدتی بود برای بنزین سوبسید می‌داد اما حالا می‌گوید که دیگر برایش مقدور نیست و قیمت یکشبه بالا رفت. می‌دانید تظاهرکننده‌ها چه‌کار کردند؟ چندتا پمپ‌بنزین رو آتش زدند! می‌دانید دولت چه جوابی بهشان داد؟ اینترنت را قطع کرد! رفیق، مجازات خیلی عجیبیه! ببین، من کشورم‌رو دوست دارم، اما یواش‌یواش داریم ترسناک می‌شیم!»
zsmirghasmy
هنگامی که فکر انسان آرام و روشن و عزمش راسخ است، رکاب زدن طولانی رضایت‌بخش می‌شود.
سیّد جواد
همه کار می‌کنم تا بتوانم سرِ ۱۰۰ روز در کیپ تاون باشم، در این شکی نیست. اما بعد از آن چه؟ بعد چه می‌شود؟
sumit
در اتیوپی روز از نیمه‌شب شروع نمی‌شد، از موقع طلوع خورشید شروع می‌شد. به این ترتیب، به وسط روز ساعت ۱۲ نمی‌گفتند، بلکه ساعت ۶ می‌گفتند، چون که خورشید ۶ ساعت پیش درآمده بود. چیز دیگری که ما را بیشتر سردرگم می‌کرد، این بود که در اتیوپی سال ۱۲ ماه نداشت، ۱۳ ماه داشت.
سیّد جواد
وقتی ملتی زیر یوغ دیکتاتوری زندگی می‌کند، مسافر این را در همه‌جا احساس می‌کند. فضا خشک و جدی یا شاید سرد و بی‌روح است،
sumit
دوستم مدحت همان‌طور که قول داده بود، به دیدنمان آمده بود و داشت درباره تظاهرات و شورش‌هایی که چند روز اخیر در پایتخت رخ داده بود، برایمان حرف می‌زد. «اصل قضیه قیمت بنزین است. دولت مدتی بود برای بنزین سوبسید می‌داد اما حالا می‌گوید که دیگر برایش مقدور نیست و قیمت یکشبه بالا رفت. می‌دانید تظاهرکننده‌ها چه‌کار کردند؟ چندتا پمپ‌بنزین رو آتش زدند! می‌دانید دولت چه جوابی بهشان داد؟ اینترنت را قطع کرد! رفیق، مجازات خیلی عجیبیه! ببین، من کشورم‌رو دوست دارم، اما یواش‌یواش داریم ترسناک می‌شیم!»
Darush

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

قیمت:
۱۴۹,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۵صفحه بعد