راستی چند رؤیا مانده تا طلوعِ رنگینکمان؟
Nuage
بسیارند کسانی
که نخست میمیرند
اما سالها بعد
به خاکشان میسپارند.
بسیارند کسانی
که نخست به خاکشان میسپارند
اما سالها بعد میمیرند.
و کم نیستند کسانی
که نه میمیرند
و نه به خاکشان نیازی هست.
AmirHossein
از پی اینهمه زندگی
که ارزان گذشت،
ما
چه گران زیستهایم دوست من!
گاهی سکوت
مادرِ برهنهترین کلمات من است.
AλI
فوراً به ابرها بگو
رَدپای رفتنت را نشویند
ما کار داریم،
شاید پشیمان شدیم،
شاید خواستیم دوباره برگردیم.
میدانم
سخت است
تو
شبهای بسیاری
بیما گریستهای.
مهندس
ما از دوست داشتن خویش
هراسانیم.
khazar
آیا شما
به این یقینِ روشن رسیدهاید
که راهِ رفته را
نباید
دوباره به یادِ آدمی آورد؟!
khazar
این مردمِ بُریده در باد
چه کردهاند مگر
که جز گریستن
هیچ سهمی از این جهانِ پدرسگ نبردهاند!
khazar
بااینحال
من
هرگز
نومید نمیشوم،
زیرا هر بیراههٔ بیدلیلی
تا ابد
بیراهه نخواهد ماند.
دختر پاييزي
رفتن
تقدیرِ تَخَطیناپذیر اولادِ آدمی است.
یك رهگذر
پی گریزگاه بودم، مَفَری برای دور شدن از آن چیزی که به نام زندگی و به نام امثالِ من نوشته بودند، ما محکوم به تماشا و درک و لمسِ نوعی حیاتِ عجیبِ انسانی بودیم
Nuage