بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گور سفید | طاقچه
کتاب گور سفید اثر مجید قیصری

بریده‌هایی از کتاب گور سفید

نویسنده:مجید قیصری
انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۴.۳از ۱۰ رأی
۴٫۳
(۱۰)
از نزدیک ندیده بودمش. گذری وقتی می‌رفتیم به طرف قم پیدا بود، هفتاد هشتاد کیلومتر بعد از تهران. از گوشهٔ چشمم می‌دیدی‌اش و نمی‌دیدی. وسوسه‌گر بود در آن برّ بیابان، لکه‌ای سفید که برق می‌زد آن میانه. وسط تابستان انگار برفی افتاده باشد میان بیابان که به معجزه بیشتر شبیه بود تا چیز دیگری. در خیالم نمی‌دیدم که روزی نزدیکش شوم. خنک بود. نزدیک که می‌شدی نرمه‌بادی می‌وزید، خنکی بلند می‌شد. چنان می‌درخشید که چشم را خیره می‌کرد به خود. تا جایی که می‌شد جلو رفت، جلو رفتیم. هر چه تاریکی شب بیشتر می‌شد، دریاچه بیشتر می‌درخشید. ماه هم می‌تابید بر بلورها. آسمان از فرط پاکی لاجوردتر شده بود. زمین به ابتدای آفرینش خود نزدیک‌تر از هر کجای دیگری بود
baraniam
پوسترهای تبلیغاتی ریاست‌جمهوری را می‌دیدم که بعد از سال‌ها استبداد و دیکتاتوری زیر پای مردم پرپر می‌شد و تجسم دیو چو بیرون رود فرشته درآید شده بود، با این تفاوت که این پرهای فرشته بود که می‌ریخت روی زمین تا موهای دیو؛

حجم

۱۰۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۱۰۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۳۲,۵۰۰
۲۲,۷۵۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد