بریدههایی از کتاب نیمدانگ پیونگیانگ
۴٫۲
(۹۵۵)
چه چیز کرهٔ شمالی برای ما، برای مخاطب ایرانی جذاب است؟ مخاطب چه سؤالی دارد؟ قسمتی را حدس میزند و قسمتی را شنیده است... پس به خلاف ظاهر و انتظار اولیه، سؤال باید جای دیگری باشد.
سؤال اصلی اینجاست. آیا ما دو کشور به هم شباهت داریم؟ آیا پس از تحریمهای مهیب و شدید شباهت خواهیم داشت؟
aseman
در فتوای رهبر گرامی انقلاب نیز به وضوح بیان شده است.
«به اعتقاد ما افزون بر سلاح هستهای، دیگر انواع سلاحهای کشتار جمعی، نظیر سلاح شیمیایی و سلاح میکروبی نیز تهدیدی جدی علیه بشریت تلقی میشوند. ملت ایران که خود قربانی کاربرد سلاح شیمیایی است، بیش از دیگر ملتها خطر تولید و انباشت این گونه سلاحها را حس میکند و آماده است همهٔ امکانات خود را در مسیر مقابله با آن قرار دهد. ما کاربرد این سلاحها را حرام، و تلاش برای مصونیت بخشیدن ابناء بشر از این بلای بزرگ را وظیفهٔ همگان میدانیم.»
مسافر
وضیح میدهد که او باید با ما باشد. میخندد و فضا را عوض میکند:
ــ شما کرهای بلد نیستید...
بعد خاطرهای از ایران میگوید که در خیابانها همه تا او را میدیدهاند، میپرسیدهاند:
ــ کن یو اسپیک انگلیش؟!
و بچهٔ خیابان ظفر با خوشحالی میگفته است کمی بلدم. میگفت اوایل فکر میکردم همهٔ ایرانیها انگلیسی بلدند. اما بعدتر به تجربه دریافتم که همه همین سؤال را میپرسند و بعد سر تکان میدهند و راهشان را میکشند و میروند!
erfan erfan
همین که قبول دارند رهبرانشان ابتدا بچه بودهاند و بعد مثل باقی قد کشیدهاند و بزرگ شدهاند به نظرم یک دستآورد انسانی باشد.
aseman
توضیح میدهد که با توجه به اینکه میدانیم شما در این ماه غذا نمیخورید، در این سفر برای ناهار شما هیچ تدارکی ندیدهایم!
یکهو من و تیم مستندساز شرکت میپریم هوا! این همه تلاش کردهایم و از ماه مبارک گریختهایم! معلوم میشود که یا از سفارت پرسوجو کردند و یا از برخی اهل تسنن که سفر را مبطل روزه نمیدانند... برای اینکه خوب حساب کار دستشان بیاید، نفری یک آبمعدنی برمیداریم و وسط صحبتهاشان مینوشیم.
aseman
چهجور باید ترجمه کنم آخر... یا علی مدد را چهجور میتوانم به او بفهمانم؟!!
شروع کردم به توضیح دادن. از نام مبارک امیرالمومنین پرسید و مانده بودم چهطور جواب بدهم به ری... نه دین داری، نه آیین داری ای ری! عاقبت گفتم «یا علی مدد» در نظر ما مثل این است که شما از روح جنابِ کیم ایل سونگ کمک بخواهی... خیلی خوشحال شد و یک تعظیمی هم به من کرد
حامد
به من اگر بود فتوا میدادم که هر ایرانی موظف است با سه نفر خارج از قوم و قبیله و زبان و مذهب، با سه نفر غیرایرانی رفاقت کند، ارتباط فرهنگی بگیرد، مراوده داشته باشد، آنها را به خانهٔ خود دعوت کند... و این ظرف پنج سال برای هشتاد میلیون ایرانی، یعنی رابطه با دویست و چهل میلیون غیرایرانی. یعنی هر نویسنده، سه ناشر و نویسنده میشناخت در جهان که در تحریمیترین شرایط پولش را در پاکت برایش میفرستاد و هر چوپان با سه چوبدار آنطرف مرز رفاقت میکرد و واکسن دامی را با علوفه طاق میزد و هر دانشجو با سه استاد و دانشجو و این یعنی... و این یعنی بیاثر کردن هر تحریمی... این فرهنگ میخواست و امنیتی باهوش میخواست و دولت غیرتمامیتخواه میخواست و مهمتر از همه اعتماد به مردم میخواست...
وحید
دستش را میگذارد روی شانهٔ من و آرام میپرسد:
ــ تصاویر از اینترنت است؟
ــ بله دیگر... قبلاً گرفتهام و ذخیره کردهام...
ری میگوید:
ــ من به تصاویر اینترنت نگاه نمیکنم...
سه تایی بلند میگوییم نه و یک قدم عقب میرویم... اخلاقاً که نه، شرعا او خود را مجاز نمیداند که به تصاویر اینترنت ولو آفلاین و غیربرخط نگاه بیاندازد...
aseman
بعد برای اینکه ارتباط بگیرم، به کسی که مشغول روزنامه خواندن است، با دست سیدموسوی را نشان میدهم و عکسش را در روزنامه مشخص میکنم. زبان بینالمللی. طرف هم به زبان بینالمللی پشتش را به من میکند و میرود. اصلاً نمیخواهند ارتباط بگیرند.
aseman
میتوانم بفهمم که رفتن به کرهٔ شمالی تا چه اندازه مهم است. الرفیق ثمالطریق، مال همهٔ دنیاست به جز کرهٔ شمالی! اینجا فقط الطریق مهم است با رفیق باشد یا با غریق باشد یا با حریق یا با هر بیق دیگری همقافیه باشد، تفاوتی ندارد!
فیاضی
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
قیمت:
۱۱۲,۵۰۰
۷۸,۷۵۰۳۰%
تومان