بریدههایی از کتاب بر جاده های آبی سرخ
۴٫۳
(۱۱۰)
و عجبْ حلاوتی دارد مرگ
اگر انسان در راهِ آرمانی معتبر بمیرد...
کاربر ۱۶۵۸۱۲۰
در میان ما چه کسی هست که نداند که آنچه ما میکشیم، نه مستقیماً از جانبِ اجانب، که از جانبِ سرسپردگانِ ایشان است. ارباب، اگر نوکرِ خوشخدمتِ حلقه بهگوش نداشته باشد، چگونه میتواند اربابی کند؟ چگونه میتواند خانه بهخانه، سیهبختی و درماندگی را صاحبخانه کند و صاحبخانههای راستین را آواره و درمانده کند و بهتکدّی و خفّت بکشاند؟
این بیگانهپرستانند که میکوشند سلطهٔ ننگینِ بیگانه را براین بهشتِ خدایی، این آب و خاکِ منحصر، تثبیت کنند و دوام ببخشند، و خود، سر در آخورِ اجانب، بهعلوفهٔ چند روزه رضا بدهند.
این مُزدبگیران و خودفروختگانِ نامردند که در هر نهضتی نفوذ میکنند و آن را بهاضمحلال میکشانند و آنگاه برمُردهٔ لگدمال شدهٔ آن نهضت بشکن میزنند و میرقصند و شادی میکنند....
علی اکبر
خندهیی که یک دوست را برنجاند، از گریستن دردناکتر است.
❤ محمد حسین ❤
اگر بهمقام و منزلتی رسیدی که امکانِ ظُلم و خیانتْ در اختیارت بود، و نکردی، مَردی؛ وَاِلّا برای پیرزنانِ از پا افتادهٔ کُنجِ کُلبهها، افتخاری نیست که فساد و خیانت نمیکنند، و برای سربازی که دستش بهاموال خزانه نمیرسد، ندزدیدنِ اموال خزانه، مایهٔ غرور نیست.
blogofski
شیطان که دیدنی نیست. شیطان، در درونِ آدمهاست نه در بیرون. عوارضِ عملِ شیطان را میشود دید نه خودِ شیطان را.
❤ محمد حسین ❤
تو، بهتر آن است که اسلام را کنار بگذاری و کاری بهکارِ مقدسات مردم نداشته باشی. دلت میخواهد با شکنجه، یک انسان ضعیف را وادار بهاقرار آنچه وقوع نیافته کُنی، خب بکن! این که دیگر دستاویز اسلام نمیخواهد. خان بزرگ زند! خیلیها از اسلام، محبّتش را یاد گرفتهاند و انسانیتش را، و آدم بودنش را، تو از اسلام شلاق زدنش را یاد گرفتهیی. شکنجهدادن، کارِ کفّار است. کاری بهکارِ دین نداشته باش!
تمامِ حکومتهای شلّاقی، بهسرعت رفتهاندو خاطراتِ نفرتانگیزی از خودشان باقی گذاشتهاند.
کاربر ۳۱۴۰۸۹۰
خلیل! بیدغدغگی، از بیغیرتیست، و این گاو است که چون غیرت ندارد، دغدغه هم ندارد. مَرد، در شرایطِ بَد، خوب است که دغدغهٔ هزار چیز را داشته باشد
جواد
__ خوشا بهحالِ کسی که عاشق است برادر، و بهصداقتْ هم عاشق است؛ چرا که بدحالی عاشق هم بدحالی خوشیست؛ و در هیچ روزگاری هم، هیچ عاشقی، روی آرامش ندیده است.
Gisoo
انسان، از میانِ یک مجموعه سوختن، سوختنِ سختتر را حس میکند، سلیمه! دیگر از سوختنِ پاها، دیریست که گذشته است. قلبِ من میسوزد، مغزِ من میسوزد، روحِ من میسوزد.
blogofski
بله... ما باید فرهنگِ ایرانی را عوض کنیم؛ یعنی همان کاری را بکنیم که با هندیها کردیم. ما باید، حتی اگر هزار سال هم طول بکشد، یک قشرِ باسواد و اهل کتاب، در ایران و همهٔ سرزمینهای مورد علاقهٔ خود در آسیا بهوجود بیاوریم؛ قشری که نسبت بهواژههای تعصّبآمیز مثل میهن، ملّت، مردم، ناموس، شرف و این حرفها، هیچ حساسیتی نداشته باشد، و حتی، بهصراحت میگویم، ایرانی بودن، آسیایی بودن، و شرقی بودن را شرمآور تلقی کند، و در عین حال، بفهمد و اعتقاد پیدا کند که ما اروپاییها، نمونهٔ انسانِ واقعی هستیم. هرچه میگوییم، درست است، هرچه میکنیم درست. این آدمهای باسواد، باید مثل ما لباس بپوشند، مثل ما «بندِ گردن» آویزان کنند، مثل ما راه بروند، مثل ما چُپُق بکشند و مثل ما بهدنیا نگاه کنند __ و نهایتاً مجذوب و مغلوب عظمتِ ما باشند...
blogofski
حجم
۷۸۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۸۰ صفحه
حجم
۷۸۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۸۰ صفحه
قیمت:
۳۰۰,۰۰۰
تومان