کتاب پیرانزی
معرفی کتاب پیرانزی
کتاب الکترونیکی «پیرانزی» نوشتهٔ سوزانا کلارک با ترجمهٔ پریسا موسوی در انتشارات میلکان چاپ شده است. این کتاب علاوهبر دریافت نظرات مثبت، جوایز متعددی از جمله جایزهٔ زنان برای داستان در سال ۲۰۲۱ را از آن خود کرده است.
درباره کتاب پیرانزی
پیرانزی، دومین رمان سوزانا کلارک، در سال ۲۰۲۰ در انتشارات بلومزبری، ناشر سری کتابهای هری پارتر، به چاپ رسید. این رمان پس از فاصلهای ۱۶ساله از اولین رمان او، جاناتان استرنج و آقای نورل به چاپ رسیده است. کلارک پس از انتشار اولین کتابش با چالشهای جدی از جمله سندرم خستگی مزمن مواجه شد و نوشتن برای او به فرایندی طاقتفرسا تبدیل شد. با این حال، بازدید از مجموعهای تلویزیونی براساس رمان اولش به او انگیزه داد تا دوباره به پروژهای قدیمیتر و سادهتر، یعنی پیرانزی، بازگردد. این کتاب بهخاطر ظرافت در پیشبرد داستان و جهانآفرینی خلاقانهاش تحسین شد و نظرات مثبت زیادی دریافت کرد. تنهایی، هویت، و جادو مفاهیمی است که در پیرانزی تکرار میشوند. دوستداران آثار نیل گیمن و ارین مورگنسترن میتوانند از مخاطبان ایت اثر باشند.
کتاب پیرانزی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب پیرانزی به دوستداران داستانهای فانتزی و فلسفی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب پیرانزی
«جزرومد ابتدا از تالارهای شرقیِ دور آمد و بی هیچ شدتی، از راهپلهٔ شرقیترین نقطه بالا رفت. آب بیرنگ بود و عمقش تا قوزک پا میرسید. جزرومد آینهای خاکستری سرتاسر سنگفرش پهن کرد، آینهای که گویی با رگههایی از کف شیریرنگ، شبیه مرمر شده بود.
بعد از آن، جزرومد از تالارهای غربی آمد و غرشکنان از راهپلهٔ غربیترین نقطه بالا رفت و با صدای شدیدی شبیه دستزدن، به دیوار شرقی کوبیده شد و کاری کرد که همهٔ مجسمهها بلرزند. رنگ کف جزرومد، شبیه سفیدیِ استخوانهای قدیمیِ ماهیها بود و اعماق خروشان آن، رنگ مفرغ. در عرض چند ثانیه، آب تا کمرگاه ردیف اول مجسمهها رسید.
سرآخر، جزرومد از تالارهای شمالی آمد. خودش را سمت راهپلهٔ وسط پرتاب میکرد و بالا میکشید و دهلیز را با انفجاری از کف سفیدبرفیِ درخشان پر میکرد. من خیسِ آب شده بودم و چشمهایم جایی را نمیدید. وقتی توانستم دوباره ببینم، آبها مثل آبشار داشتند از روی مجسمهها پایین میریختند. همانجا بود که فهمیدم در محاسبهٔ حجم جزرومدهای دوم و سوم اشتباه کردهام. قلهٔ سربهفلککشیدهای از آبها جایی آمد که من قوز کرده بودم. دست بزرگی از آبها خودش را به من رساند تا از دیوار جدایم کند. سریع دستهایم را دور پاهای زنی که کندو حمل میکرد، حلقه کردم و به درگاه خانه دعا کردم تا از من محافظت کند. آبها من را پوشانده بودند و برای لحظهای سکوت عجیبی احاطهام کرد، سکوتی که وقتی دریا بهسمتت هجوم میآورد و تو را زیر خودش میکشد، به وجود میآید. فکر کردم لابد خواهم مرد یا شاید آب من را با خود به تالارهای ناشناخته ببرد، جایی خیلی دورتر از هجوم و غرش جزرومدهای آشنا. محکم به جایی که بودم، چسبیدم.»
حجم
۲۰۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۲۰۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه