نظرات کاربران درباره کتاب صوتی هزار خورشید تابان

اول این را متذکر بشوم لازمه که شرط سنی در شنیدن این کتاب رعایت بشه. داستان رنج و ظلم به دختران و زنان افغان ، ظلم بیشماری که گاه از سوی همراه و هموطن و گاه از سوی گروهی تندرو به نام طالبان صورت میگرفت.داستانی غم انگیز که موجب گره خوردن زندگی دو شخصیت زن داستان به یکدیگر شد. این داستان طوری روایت شده بود که شنونده بی صبرانه منتظر نتیجه آن بود.اما اشکال آن این بود که به قسمتهای پایانی داستان درست و حسابی پرداخته نشده بود ،توقع من حداقل چنین بود.

خالد حسینی عنوان کتاب را از شعری از صائب تبریزی برگزیده است: حساب مه‌جبینان لب بامش که می‌داند دوصد خورشید رو افتاده در هر پای دیوارش خود خالد حسینی درباره کتاب گفته است: «زنانی را در کشورم دیدم که همراه با کودکانشان از کنار دیوارها با شتاب عبور می‌کردند. زنان برقع‌پوشی که درست مثل خورشید در پس ابر مانده‌اند؛ دوست داشتم بدانم در این سی سال، در مسیر تندباد سرنوشت افغانستان چه بر آنها گذشته است. همان جا بود که تصمیم گرفتم داستانی درباره زنان سرزمینم بنویسم؛ خورشیدهای تابانی که در پس برقع‌ها پنهان هستند. من در بادبادک باز داستان پدران و پسران افغانستان را نوشتم و هزار خورشید ادای دینی به زنان سرزمینم است.» ................................................................................. داستانی بسیار زیبا و البته دردناک از زندگی رنج آور مردم افغانستان بخصوص زنان افغان. فقر فرهنگی و ظلمی که مردان و جامعه در حق زنانشان روا میداشتن بسیار در کتاب ناراحت کننده بود.نویسنده ابتدا به زندگی دختری به نام "مریم"پرداخته سپس بعد از روایت چندین سال از زندگی او، وارد داستان زندگی دختری دیگر به نام "لیلا" میشود که اوایل زندگی نسبتا خوب و راحتی داشت با پدری فرهنگی و دارای عقاید روشنفکرانه درباره زنان. سپس نویسنده به زیبایی زندگی این دو دختر را به هم گره میزند. پایان داستان هم غم انگیز بود هم زیبا. مطمئنم کتابی بود که داستانش رو هیچ وقت فراموش نمیکنم...

هزار خورشید تابان یکی از بهترین کتابایی بود که میتونستم بخونم... البته از نظر من کتاب خوب کتابی هست که وقتی تموم شد بشینی یه دلِ سیر گریه کنی یا بخندی و یا حتی لبخند عمیق بزنی و بگی اوخیش حالمو جا آورد.. من بعد این کتاب یه همچین چیزایی گفتم :)

خیلی بحث رو طولانی نمیکنم... از ویژگی هایی که کار های خالد حسینی داره اینه که در یک بستر احساسی میاد تاریخ، عقاید و... یک ملت رو نشون میده و بلا هایی که به ویژه در چند دهه اخیر سر کشور همسایه مان افتاده رو خیلی زیبا و البته تلخ بیان میکنه... احتمالا بسیاری از خوانندگان قبل از این کتاب بادبادک باز رو خوندن... من این رو از بادبادک باز بیشتر دوست داشتم در واقع بادبادک باز بیشتر روی پسران افغان تمرکز داشت و این دختران.

دهه هفتاد شمسی چقدر تاریخ معاصر افغانستان در گوشمان بود ولی نمیشنیدیم! نجیب الله، گلبدین حکمتیار، احمد شاه مسعود، برهان الدین ربانی، مزاری، پنج شیر، کابل، طالبان، جنگ، جنگ، جنگ... شنیدن این کتاب، تجربه زندگی در دهه های اخیر افغانستان رو به آدم میده. انگار همسایه دیوار به دیوار شخصیت های داستانی اکیدا توصیه میکنم کتاب رو نخونید، در حال قدم زدن بشنوید

امان از ظلم... امان از فقر ....اما پناه میبرم به خزا از فقر فرهنگی و بد اندیشی.....

عالیییییی بود واقعا...کتابی بود واقعا زیبا و اتفاقات های تاریخی غم انگیز...بعد از این کتاب دیدم به افغانی ها تغییر کرد و الا از صمیم قلب دوستسان دارم

چه‌قدر خوشحالم که اولین کتاب صوتیِ زندگیم رو با این اثر تجربه کردم؛ با این داستان که در تک‌تک سلول‌های آدم رخنه می‌کنه؛ با این ترجمه‌ی روون که هیچ خللی در ارتباط با متن ایجاد نمی‌کنه و با این صدای محشر و موسیقی‌های تاثیرگذار که این کتاب رو برای همیشه در ذهن موندگار می‌کنه. این صدا، این داستان، این تجربه، یه گوشه‌ی قشنگ از ذهنم رو تسخیر کرده و حالا هم با غروری بی‌حد، در حال تاج‌گذاری در قلمروِ جدید و دوست‌داشتنیشه :))) . . . ⚠️توجه توجه!!!! من این کتاب رو به‌شدت دوست داشتم؛ منتها از یک مسئله هم نباید گذشت: قسمت‌هایی از کتاب، به‌شدت تلخ و سیاهن؛ به‌قدری که ممکنه از شدتِ اندوه یا اضطراب، دل و روده‌تون به هم بپیچه و تهوع تا گلوتون بالا بیاد!!! اگر در شرایطِ روحیِ خوبی نیستید، شاید این کتاب، گزینه‌ی چندان مناسبی نباشه. البته باید این رو هم گفت که خالد حسینی، در عینِ حال که تاریکی‌های دنیای واقعی رو بی‌رحمانه به تصویر می‌کشه، روزنه‌هایی هم باز می‌کنه که -خصوصاً- پایانِ داستان‌هاش، از همون روزنه‌ها، نور و لبخند -هرچند کم و محدود- روی شخصیت‌هاش می‌پاشه. :) . . . راستی؛ اگه کسی اسمِ آهنگ یا خواننده‌ی قطعه‌ای رو که در پایانِ قسمتِ آخر ازش استفاده شده، می‌دونه، این زیر برام بنویسه لطفاً. هرچی جست‌وجو کردم، چیزی پیدا نشد: "ای چشمه‌ی نور، خورشیدِ من زهره و پروین، امیدِ من"

کتاب خیلی خوبی بود.... امیدوارم همیشه در همه جای دنیا صلح باشه. جنگ واژه ای وحشتناک است که قربانیان بیگناهی رو میگیره

من همه ی آثار خالد حسینی را خواندم... هزار خورشید تابان عالیه.. البته بادبادک باز . و کوه طنین انداخت هم قشنگه. ولی من هزار خورشید تابان را خیلی دوست دارم.

کتاب خوبی بود من دوست داشتم ... حجم غم که تو کتاب بود روم تاثیر گذاشت و گاهی بشدت متاسفم کرد اوضاع نابسامان افغانستان در اون زمان واقعا دردناک بود..

با این کتاب به پهنای صورت اشک میریزید و بزرگ میشید

آخ که چقدر این کتاب بغض داشت💔💔

خیلی خوب، توصیفی و دردناک بود داستانش. کلا قلم نویسنده خیلی جذابه و متاسفانه همه داستان ها تراژدیک است اما چه میشه کرد. این ها واقعیت همین سالهای اخیر (و شاید اکنون) مردم مظلوم افغانستانه! و احتمالا داستان چند دهه قبل زندگی مردم ایران و ...

الان وسط های کتاب چاپیش هستم خیلی داره جذاب میشه 🤗🤗🤗

واقعا کتاب خوبیه . از یه دختر که خانواده بعد فوت مادرش زندگیش تغییر میکنه این کتاب و که میخوندم خودمو جای دختر میزاشتم واقعا خیلی سختی کشید ممنون از نویسندش عالی عالی بود

اولین کتابی بود که از خالد حسینی خوندم و البته اولین کتاب درباره افغانستان. داستان از زندگی یک دخترک نامشروع آغاز می‌شه که پدرش در خانواده‌اش نمی‌پذیردش با مرگ مادرش شوهرش میدن و از هرات به کابل مهاجرت می‌کنه. داستان از این به بعد با زندگی دخترکی دیگر پیوند می‌خوره طوری که این دوتا زن شخصیت‌های اصلی داستان می‌شن. حسی که من از خوندن این کتاب داشتم تلفیقی از کتاب‌های «همسایه‌ها»، «شوهر آهوخانم»، «دا» و «سرگذشت ندیمه» بود. چیزی که برای من این تجربه رو خواستنی کرده بود این بود که با وجود قرابت‌های فرهنگی زیادی که دیده می‌شه بین دو کشور و در بطن کتاب، داستان و به طور کلی افغانستان هویت مستقل خودش رو هم داره و اینکه داستان مال ایامی هست که کاملا در آن زیسته‌ام. اخبارش رو از تلویزیون دیده‌ام و حالا تو فرصتی هرچند اندک که کتاب در اختیار من گذاشته تونستم از میون خانه‌های کابل همه اونها رو تجربه کنم. با این کتاب رنج کشیدم اما از خوندنش خوشحالم. خالد حسینی به خوبی تونسته به شخصیت‌ها بپردازه و توصیفاتش از داستان زنده‌ست. مخصوصا جایی که لیلا مورد اثابت موج موشک قرار گرفته بود.

کتابی زیبا با قلمی روان از خالق رمان بادبادک باز. سیر کتاب خواننده رو با خود همراه می کند گویی در آنجا حضور دارد.کتاب دوران تلخ جنگ و آوارگی و عذاب های تمامی ناپذیر زن در خفقان جهل و تعصب رو به خوبی روایت می کند.‌

داستان دو زن به نامهای مریم و لیلا در روزگار سخت افغانستان در زمان جنگ های داخلی و زمان حضور طالبان،زنانی بی پناه که تسلیم تقدیر میشن... متن داستان بسیار روان و قابل درک برای همگان ست،نویسنده بخوبی فضا رو برای ما تصویرسازی میکنه.شخصیت پردازی داستان هم از نکات مثبت داستانه. صدای آقای رضا عمرانی و لحن خوانش بیطرفانه ی ایشون هم به جذابیت این داستان کمک میکنه.اما داستانِ بسیار دردناکیه.✴پیشنهاد میکنم اگر روحیه ی قوی ندارین و بدنبال فضای داستانی لطیف و آرام هستین این کتاب رو اصلا نخونید.✴در این داستان بارها با لیلا و مریم بعنوان نمادی از زنان دردمند افغان همدردی میکنیم و بحال مردم بیگناه افغان غصه میخوریم. به امید پایان همه ی جنگها

کتاب خوب و قشنگیه . حتماً بخونیدش. فقط یه سوال از مسولین طاقچه دارم. چرا کتاب های ایرانی رو انقدر گرون میذارین؟در حالیکه رمان های خارجی رو هم دیدم قیمت هاش خیلی مناسبه. کاش کتاب های ایرانی رو هم با قیمت مناسب تر بذارین. البته متوجه شدم این نسخه صوتیش هست. من منظورم ایبوک ها هستن. ممنونم