بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جنس دوم (جلد اول) | طاقچه
کتاب جنس دوم (جلد اول) اثر سیمون دوبوار

بریده‌هایی از کتاب جنس دوم (جلد اول)

۳٫۷
(۲۶)
در قرن هفدهم، پولن دو لابار، یکی از طرفداران برابری حقوق زن ومرد، کسی که خیلی هم شناخته شده نیست، گفته است: «هر چه مردان درباره زنان نوشته‌اند، باید نامطمئن باشد، زیرا مردان در آن واحد هم داورند و هم طرف دعوا.»
کاربر ۳۰۶۹۱۸۹
مونتنی، خودسرانه بودن و غیر عادلانه بودن سرنوشت تعیین شده برای زن را خیلی خوب درک کرده است: «زن‌ها وقتی قواعدی را که وارد دنیا شده است رد می‌کنند، ابداً تقصیر ندارند، زیرا مردها بدون حضور زنان این قوانین را وضع کرده‌اند. طبعاً میان آن‌ها و ما، توطئه و ستیز وجوددارد»
نیلوفر معتبر
عملاً، همان گونه که برای قدما عمود مطلقی وجود داشت که مایل نسبت به آن تعریف می‌شد، یک الگوی انسانی مطلق وجود دارد که همان نمونه انسان مذکر است. زن دارای دو تخمدان و یک رحم است؛ این شرایط ویژه، او را در ذهنیت خود در بند می‌دارد؛ معمولاً گفته می‌شود که زن با غدد خود فکر می‌کند. مرد، مغرورانه، از یاد می‌برد که آناتومی خودش هم شامل هورمون‌ها و بیضه‌ها است. مرد، جسم خود را به مثابه عامل ارتباط مستقیم و طبیعی با دنیایی که می‌پندارد آن را با عینیتش درک می‌کند، در نظر می‌گیرد؛ در حالی که پیکر زن را گویی سنگین شده براثر ویژگی‌هایش به تصور در می‌آورد: یعنی، نوعی مانع، نوعی زندان. ارسطو می‌گفت: «ماده به سبب نوعی نقص خصائل، ماده است. ویژگی زنان را به مثابه چیزی که گرفتار نقصی طبیعی است باید در نظر بگیریم». و به دنبال او، تومای قدیس حکم می‌داد که زن عبارت از «مرد ناقص» و موجودی حاصل «تصادف» است. افسانه پیدایش که در آن حوا به مثابه چیزی بیرون کشیده شده ـ به قول بوسوئه ـ از یک «استخوان اضافی» آدم، آشکار می‌شود، همین را به صورت نمادین بیان می‌کند. بشریت، نر است و مرد، زن را نه فی‌نفسه، بلکه نسبت به خود، تعریف می‌کند؛ زن به مثابه موجودی مستقل در نظر گرفته نشده است.
نیلوفر معتبر
صفت ماده در دهان مرد، طنینی دشنام‌گونه دارد؛ ولی مرد از ویژگی حیوانی خود شرمناک نیست، حتی به عکس، اگر درباره‌اش گفته شود که «او نر است!» احساس غرور می‌کند
شادی
برای تمام کسانی که دارای عقده حقارت هستند، مرهم معجزه‌آسایی وجود دارد؛ هیچ کس بیش از مردی که نگران مردی خود باشد در قبال زنان دارای رفتار مغرورانه، و نیز حالت تهاجمی و تحقیر کننده نیست. کسانی که مرعوب افراد مشابه خود نیستند، بیشتر آمادگی دارند که در وجود زن، فردی مشابه خود را به رسمیت بشناسند؛ اما حتی برای اینان هم اسطوره زن، دیگری، از بسیاری جهت‌ها گرامی است؛ نمی‌توان آنان را سرزنش کرد که چرا بارضای خاطر تمام مزایایی را که از این اسطوره بر می‌کشند فدا نمی‌کنند: آنان می‌دانند که با انصراف جستن از زن به گونه‌ای که او را در عالم رؤیا می‌پرورانند، چه چیزهایی را از دست خواهند داد، امانمی‌دانند که زن به گونه‌ای که فردا خواهد بود، برای آنان چه به همراه خواهدآورد. فرد باید ازخودگذشتگی فراوان داشته باشد تا از مطرح کردن خود به مثابه نفس یگانه و مطلق، خودداری کند. ضمناً اکثریت قاطع مردان نیز آشکارا چنین ادعایی ندارند. آنان، زن را به مثابه کهتر در نظر نمی‌گیرند
نیلوفر معتبر
در همه جا، در تمام دوران‌ها، نرها بساط رضایت خاطر ناشی از این را که خود را گل‌های سر سبد آفرینش احساس کنند، گسترده‌اند. مردان یهودی در دعای صبجگاهی خود می‌گویند: «متبرک باد پروردگار، خداوندگار ما و خداوندگار تمام عالمیان، که مرا زن نیافریده»؛ در حالی که همسران آن‌ها، تن به رضا داده، زمزمه می‌کنند: «متبرک باد خداوندگاری که مرا مطابق میل خود آفریده»
شادی
یکی از برتری‌هایی که ستمگری برای ستمکاران تضمین می‌کند این است که ناچیزترین آنان نیز خود را برتر می‌پندارد: «سفید بیچاره» ای از جنوب ایالات متحده امریکا، این تسلای خاطر را دارد که به خود بگوید «سیاه کثیف» نیست؛ و سفیدهای مرفه‌تر، ماهرانه از این غرور استفاده می‌کنند. به همین ترتیب، معمولی ترین مرد در قبال زنان، خود را نیمه خدایی می‌پندارد.
نیلوفر معتبر
در شرایط کاملاً برابر، مردان موقعیت‌های ممتازتر، دستمزدهای بیشتر، و نسبت به رقیبان تازه از راه رسیده‌شان، شانس موفقیت بیشتری دارند؛ مردان در صنعت، سیاست و غیره، جاهای بیشتر را اشغال می‌کنند و باز مردان هستند که مهم‌ترین مشاغل را در اختیار دارند. گذشته از قدرت‌های واقعی و ملموسی که مردان دارند، جامه اعتباری نیز بر آنان پوشانده شده که سراسرآموزش کودک، سنت آن را حفظ می‌کند: زمان حاضر، گذشته را دربر می‌گیرد، و در گذشته نیز تمامی تاریخ را نرها ساخته‌اند. در لحظه‌ای که زن‌ها در کار تدوین جهان شروع به سهیم شدن می‌کنند، این دنیا هنوز هم دنیایی است که به مردان تعلق دارد: مردان درباره دنیا ابداً شکی به دل راه نمی‌دهند، زن‌ها اندکی شک دارند. استنکاف از دیگری بودن، رد همدستی مرد، احتمالاً برای زنان در حکم انصراف جستن از منافعی‌است که اتحاد با «کاست» برتر می‌تواند به زنان اعطا کند. مرد، مالک‌الرقاب و ارباب بزرگ، زن کاملاً فرمانبر را از لحاظ مادی مورد حمایت قرار می‌دهد و وظیفه توجیه وجود او را به عهده می‌گیرد: زن، همراه با خطر اقتصادی، از خطر متافیزیک نوعی آزادی هم که بدون کمک باید هدف‌های او را ابداع کند، می‌گریزد. در واقع، در کنار توقع روحی هر فرد مبنی بر این که خود را به مثابه نفس آشکار کند، وسوسه گریختن از آزادی و تبدیل خود به شیء نیز در همین فرد وجوددارد
نیلوفر معتبر
زن، در هر حال اگر نه برده، حداقل رعیت مرد بوده‌است؛ دو جنس، هرگز به طور برابر دنیا را تقسیم نکرده‌اند؛ وامروزه نیز زن، هرچند وضعش در شرف متحول شدن باشد، به شدت از امتیازهای منفی رنج می‌برد.
کاربر ۴۰۰۴۰۵۷
وقتی فردی با گروهی یا گروهی از افراد در وضع کهتری نگه داشته شود، واقعیت این است که این فرد یا گروه، کهتر است؛ اما درباره دامنه کلمه بودن، باید به تفاهم رسید؛ سوءنیت مبتنی براین است که به آن ارزشی ذاتی داده شود، در حالی که واقعاً دارای معنای دینامیک هگلی است: بودن، یعنی شده بودن، یعنی ساخته شده‌بودن به گونه‌ای که شخص آشکار می‌شود؛ آری، زن‌ها در مجموع، امروزه پایین‌تر از مردان هستند، یعنی موقعیت آنان، کمترین امکانات را در اختیارشان قرار می‌دهد
نیلوفر معتبر

حجم

۴۹۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۴۹۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد