بریدههایی از کتاب تاریخ مختصر اندیشه راهنمای فلسفی زیستن
۴٫۲
(۹)
انسانها بهطور سنّتی رستگاری را در حمایت خدایان میجستند نه در حرکت آزاد تعقل و خرد.
nastar-esm
خیر به معنای هر آن چیزی است که با نظم کیهانی همآواست، خواه به ارادهٔ ما باشد خواه نه، و شرّ هر آن چیزی است که با این نظام در تضاد است، خواه بخواهیم خواه نخواهیم. نکتهٔ اصلی این است که باید در هر موقعیت و هر لحظه بر اساس نظم هماهنگ چیزها عمل کنیم تا جایگاه مناسبی را بیابیم که برای هر یک از ما در جهان تعیین شده است.
nastar-esm
سنِکا در جملهٔ معروفش میگوید: «همچنان که در انتظار زندگی ایستادهایم زندگی از برابر چشمانمان میگذرد.»
nastar-esm
حتی زیباترین منظره نیز، بی همدمی که بتواند در آن شریک شود، بهتدریج جذابیت خود را از دست میدهد.
Loo
برخلاف این تصور رایج که «نمیتوان بدون امید زندگی کرد»، امید بزرگترین شوربختی است. چون ذاتاً نوعی عدم حضور، فقدان، و منبع تنش در زندگی ماست. چون بر اساس برنامههای خود زندگی میکنیم و سر در پی اهدافی میگذاریم که در آیندهٔ کموبیش دوردست قرار دارند، و باور میکنیم که سعادت ما به دستیابی به آن اهداف وابسته است.
nastar-esm
پذیرش تصویر خداوندی که همچون پدری در برابر فرزندانش عمل میکند نیز دشوار است. چهگونه میتوان چنین تصویری را با قتلعامها و بدبختیهای سهمناکی که بر انسانها نازل شده سازش داد؟ کدام پدری فرزندانش را در چنگال ترس و وحشت آشویتس، یا رواندا، یا کامبوج رها میکند؟ مؤمن بدون شک پاسخ میدهد که این بهایی است که باید برای آزادی پرداخت، خداوند انسانها را برابر آفریده و این شیطان است که جلوِ خانهٔ آنها خیمه زده است.
کاربر ۳۱۳۱۸۲۹
خدایی که اپیکتتوس از آن سخن میرانَد خدای شخصوار مسیحیت نیست، بلکه تنها تجسم کیهان و عالم هستی است، و نامی دیگر برای اصل خرد جهانی است که یونانیان لوگوس مینامیدند: چهرهٔ حقیقی سرنوشت، که چارهای بهجز پذیرش آن نداریم، و باید با همهٔ روح و جانمان در آرزویش باشیم. در حالی که در واقع، قربانیان توهمات پیشپاافتاده هستیم، باز هم فکر میکنیم که باید به مقابله با جهان برخیزیم تا بتوانیم آن را در جهت اهداف خود تغییر دهیم.
کاربر ۳۱۳۱۸۲۹
ولی برای او مرگ پایان نهایی همه چیز نیست. بلکه دگردیسی و «آیین گذار» از حالتی به حالتی دیگر، در درون نظمی جهانی است که کمالش از ثبات کامل و بنابراین از الوهیت برخوردار است.
کاربر ۳۱۳۱۸۲۹
چرا نباید فروتنانه در برابر الزامات رستگاری از طریق «خداوند» تسلیم شویم؟
به دو دلیل اساسی که در قلب فلسفه قرار دارد: نخستین و مهمترین دلیل این است که وعدهٔ دین، یعنی اینکه جاودانهایم و بعد از مرگ در این دنیا عزیزانمان را در دنیایی دیگر ملاقات میکنیم، آنقدر خوب است که نمیتواند واقعیت داشته باشد.
کاربر ۳۱۳۱۸۲۹
بعد از اینکه نظم زیبای کیهانی سقوط کرد و طبیعت بیاحساسی که با خود در جنگ است بر جای آن تکیه زد، دیگر جهان از هیچ ویژگی الهی برخوردار نیست. نظم و هماهنگی و زیبایی و خیر دیگر اصول نخست نیستند. در نتیجه، برای اینکه دوباره انسجامی ایجاد شود که به دنیایی که انسان در آن زندگی میکند معنا ببخشد، انسان، یا دستکم انسانهای فرهیخته، باید خود در دنیایی که انگار دیگر نظمی نداشت، نظم دیگری را برقرار میکردند. وظیفهٔ جدید علم معاصر دیگر محدود ساختن خود به تعمق منفعلانه دربارهٔ زیبایی ازپیشمفروض طبیعت نبود، بلکه باید کاری عملی میکرد و به ساختن فعالانهٔ قوانینی میپرداخت که به جهانی که جذابیت جادویی خود را از دست داده بود معنا میبخشید. علمْ دیگر نمایشی منفعلانه نبود، بلکه فعالیتی ذهنی بود.
nastar-esm
حجم
۴۴۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۶۳ صفحه
حجم
۴۴۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۶۳ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان