بریدههایی از کتاب خداحافظی با نقش قربانی
۳٫۴
(۲۱)
کسانیکه از اختلالات ناشی از ترس رنج میبرند، فرد هدایتگر اغلب همسر آنها خواهد بود و بخش اعظمی از خشم درونی آنها نیز متوجه همسران آنها میشود. اینجا منظور از خشم تخریب نیست، بلکه خشم به مفهوم جرأت اقدام، انجام کار و یا چیزی را باعث شدن است. حاصل این انتقال خشم یک رابطه ناامن و متزلزل است، زیرا کسی که خیلی میترسد، از یکسو نیاز دارد یک نفر او را هدایت کند، تصمیمگیریها را بهعهده بگیرد وغیره، و از سوی دیگر خشم خود را روی همین شخص که به دلیل ترس درونی به او وابسته شده است، فرافکنی میکند. این یعنی فرد هدایتگر همواره از سوی طرف مقابل خود با بدبینی تحت نظر گرفته میشود و باید پاسخگوی این سؤال باشد که آیا دارد کاری برخلاف منافع او انجام میدهد؟ بهطور مسلم فردی که میترسد، از ظن خود هم حرفی نمیزند و بدگمانیاش را صریح نشان نمیدهد، چرا که او به طرف مقابل خود وابسته است!
helena
فردی که به احساسات درونی خود پشت میکند، در معرض خطر قربانی شدن قرار دارد.
helena
نتیجه میگیریم که فرد بیش از همه زمانی خطر قربانی شدن تهدیدش میکند که به احساسات شخصی خود اهمیت نمیدهد و یا اینکه با ارزشهای جذاب ظاهری مهاجم هویتپنداری میکند. در واقع این به معنای آن است که فرد خودش را بهقدر کافی شایسته و تأثیرگذار نمیبیند و به این دلیل فکر میکند باید هویت خود را با قدرت فردی دیگر تعریف کند.
sinooze
فرد با عقده حقارت اغلب انتظار دیده نشدن دارد و حتی طوری رفتار میکند که سرانجام دیده نمیشود.
Elizee
اندیشه قربانی کردن جایی وضوح مییابد که فرد خودش را به امید معجزه در خدمت چیزی قرار میدهد. آنچه که در این میان خیلی مهم است ازخودگذشتگی تمام و کمال است، درحالیکه هنگام پافشاری بر حفظ جایگاه قربانی حرف از واگذاری بدون چون و چراست!
Elizee
فردی که به احساسات درونی خود پشت میکند، در معرض خطر قربانی شدن قرار دارد.
Elizee
شخصیت مهاجم
این مدل شخصیتی اغلب بهعنوان کسی که «نه» میگوید، دیده میشود. او به خودش میگوید: «من خوبم و تو خوب نیستی.» و اینجا هم در ناخودآگاه این جمله گفته میشود: «دیگران همه خوب هستند، اما من خوب نیستم. ولی من همه کار برایش انجام میدهم تا هیچکس بویی از آن نبرد.»
hrz1313
به خود همان ارزشی را بدهند که باید از بیرون به آنها داده شود
Elizee
در اینجا امیدواری به چالش کشیده میشود. تخریبگری تنها در صورتی ناپدید میشود که در لحظهای معین و دقیق با خشم و جدیت روبهروی آن بایستیم. همچنین روبهروی تخریبگری خودمان.
leili L
همیشه نباید در منطقه عقده توقف کرد، بلکه دقیقاً باید جایی توسعه یافت که عقده آنجا نیست. گاهی بهتر است بدانیم داریم مشکلی را با خود حمل میکنیم، اما به این هم واقف باشیم که در حال حاضر توانایی برخورد و حل مشکل را نداریم. مهم این است که بدانیم این مشکل حلنشده را داریم، در تلاش باشیم احساس ارزشمندی خود را در منطقهای دیگر متعادل کنیم. به این ترتیب روزی قادر خواهیم بود این مسئله را نیز خودمان حل کنیم. گاهی زندگی مسئله را ناگهانی پیش پای ما میگذارد. اکنون مسئلهای را که مدتهاست به حال خود رها شده است نمیشود رها گذاشت.
کاربر ۲۱۰۷۱۲۱
حجم
۱۶۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
حجم
۱۶۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
قیمت:
۵۵,۳۰۰
۳۳,۱۸۰۴۰%
تومان