تو عیبهای خودت را قبول داری، اما همیشه امیدواری که دیگران با تو همعقیده نباشند.
Book
هیچچیز بدتر از آن نیست که کسی جواب آدم را ندهد.
Book
آه! داینا! کاش این امتحان هندسه هم زودتر تمام شود! اگرچه همانطور که خانم لیند میگوید، اگر در هندسه قبول شوم یا نشوم، خورشید بازهم به طلوع و غروبکردنش ادامه میدهد. این مسئله حقیقت دارد، اما یادآوریاش چندان آرامشدهنده نیست.
رض1
عاشقنشدن هم کار سختی است، مگرنه؟
Book
وقتی داستانهای غمانگیز میخوانیم، با شهامت، خودمان را در آن موقعیتها تصور میکنیم، ولی بهمحض اینکه واقعاً غصهدار میشویم، تازه میفهمیم تحملکردنش چه کار سختی است، اینطور نیست؟
soniya
من اصلاً دلسرد نشدم؛ چون وقتی تصمیم میگیرم کاری را انجام بدهم، سر حرفم میایستم.
Book
هر کاری که انسان در این دنیا انجام میدهد، خالی از خطر نیست. اگر واقعبین باشیم متوجه میشویم که حتی بچهدارشدن مردم هم میتواند خطرناک باشد؛ چون همهٔ بچهها خوب بار نمیآیند.
Book
هرچقدر شرایط سختتر باشد، موفقیت هم شیرینتر است. اینطور نیست؟
soniya
همانطور که خانم لیند میگوید، در این دنیای ناقص هیچچیز همیشه نمیتواند کامل باشد.
رض1
«تو فقط آنی از گرین گیبلزی. هرچقدر هم سعی کنم خودم را بانو کوردیلیا تصور کنم، بازهم خودم را همین شکلی میبینم. اما آنی از گرین گیبلز بودن، هزاران بار بهتر از آنیای است که به هیچ کجا تعلق ندارد.»
رض1