بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم | طاقچه
کتاب بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم اثر نادر ابراهیمی

بریده‌هایی از کتاب بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم

۴٫۲
(۲۹۳)
رَجعتی باید، هلیای من! رَجعتی دیگر باید به حریم مهربانی گل‌های نرم ابریشم به رنگِ روشنِ پَرهای مرغ دریایی به بادِ صبح که بیدار می‌کند چه نرم، چه مهربان، چه دوست. رَجعتی باید هلیای من! به شادمانی پُرشکوه اشیا.
نَعنا🌿
یاد تو هر لحظه با من است؛ امّا یاد، انسان را بیمار می‌کند.
ka'mya'b
پسرکی زمین می‌خورَد. مردی صدایش را بلند می‌کند نه پسرک را.
امیری حسین
کجا هستی؟ ــ توی باغ، خانم! دنبال پروانه می‌گردم. ــ برو بیرون سراغ پروانه‌هایت! تو هیچ‌وقت چیزی نخواهی‌شد. آنچه هنوز تلخ‌ترین پوزخندِ مرا برمی‌انگیزد «چیزی‌شدن» از دیدگاه آنهاست__ آنها که می‌خواهند ما را در قالب‌های فلزّی خود جای بدهند. آنها با اعدادِ کوچک به ما حمله می‌کنند. آنها با صفرِ مُطلقشان به جنگ با عمیق‌ترین و جاذب‌ترین رؤیاها می‌آیند
ka'mya'b
هیچ پیامی آخرین پیام نیست و هیچ عابری آخرین عابر. کسی مانده‌است که خواهدآمد. باورکن! کسی که امکان آمدن را زنده نگه می‌دارد.
ماهی
_ هر آشنایی تازه ‌اندوهی تازه است... مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان. هر سلام، سرآغاز دردناک یک خداحافظی‌ست.
Hossein shiravand
باران بوی دیوارهای کاهگلی را بیدار کرده‌است.
ماهی
و او در من تابستان را زنده می‌کند.
🌟 najme🌟
در تالارِ بزرگِ هر ندامت، ازدست‌رفته‌ها و به‌دست‌نیامده‌ها در کنار هم می‌رقصند.
امیری حسین
از تمام خنده‌ها آن را بستای که جانشین گریستن شده‌است.
امیری حسین

حجم

۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

حجم

۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

قیمت:
۴۹,۵۰۰
۲۴,۷۵۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۹۷صفحه بعد