بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تکثیر تاسف‌انگیز پدربزرگ | صفحه ۱۵ | طاقچه
کتاب تکثیر تاسف‌انگیز پدربزرگ اثر نادر ابراهیمی

بریده‌هایی از کتاب تکثیر تاسف‌انگیز پدربزرگ

۴٫۳
(۴۴)
پدربزرگ، آن‌قدر که به بورخِس تکیه می‌کرد به من نمی‌کرد. نمی‌دانم چرا. شاید باورداشت که من قدری بی‌رحم هستم؛ زیرا می‌دانست که مادّه‌گرای یک‌دنده‌یی هستم؛ و هیچ اعتقادی به مادّه‌گرایانِ خیره‌سر نداشت. می‌گفت: عاطفه‌شان خدشه برداشته‌است. جان‌پناهی جز خودشان ندارند. از درد، به خودشان پناه می‌برند نه به طبیبِ جان‌ها. در لحظه‌های تعلیق و پُل، دَلَنگانند؛ و انسانِ دلنگان، وِلنگار هم می‌شود. نمی‌شود به همچو آدمی کاملاً اطمینان کرد __ آن هم در دقایقِ خطر.
سارا
تنها شرطِ اساسی آسایش روح، مرگْ‌آشنا بودن است و نهراسیدن از لطافت لَبّیک. ما را غالباً وحشتِ از مرگ اغفال می‌کند نه لذّتِ از زندگی.
عاطفه سادات
پدربزرگ می‌گفت: آن‌کس که مدّعی‌ست که «من مصلحتِ دیگری را این‌گونه تشخیص‌داده‌ام و این اقدام من، نتیجه‌ی مصلحت‌اندیشی من در بابِ دیگری‌ست» درواقع، در میان مدّت، کلّ مصلحتِ جمیع انسان‌ها را به مخاطره انداخته‌است، حیثیتِ بشری را به باد داده‌است، و این حق را به خود، که خویشتن را هوشمندتر، شریف‌تر، و داناتر از دیگران بداند __ حال آنکه، به دلیلِ همین‌گونه تفکر، چه‌بسا کم از همگان هم باشد و نداند.
Aqiq
پنج شبانه‌روزِ مرگ‌بار بر ما گذشت. به لحظه‌لحظه‌ی این پنج شبانه‌روز نمی‌پردازم؛ چراکه شب‌ها و روزهای هزارهزار بار مصیبت‌بارتری در راه بود، و هست؛ امّا به‌هرصورت، پنج شبانه‌روزی بود که طی آن، من از یکپارچگی درآمدم. پاره‌پاره شدم، رشته‌رشته شدم، نخ‌نخ شدم...
سعید ص.
جنگ، جنگِ بزرگِ هورمون و ژِن بود؛ جنگ کسانی که بقای مَرَض شرطِ بقای آنها بود، با کسانی که خواهان یک دنیای سلامتِ مطلقاً بدونِ مَطَب و بیمارستان بودند. حامی عملکردهای هورمونی، عصر دوم علم بود؛ و دلبسته به شناختِ هرچه ‌دقیق‌تر ژن‌ها، عصر سوم علم؛ امّا توده‌ی مردمِ جهان، به‌رغم آگاهی‌یافتنشان بر سقوطِ ملموسِ عاطفه و فرهنگ و اخلاق، و گسترشِ روزافزون فساد و جنایت، فریب تبلیغاتِ وسیع عصر دومی‌ها را می‌خوردند، و دلبسته بودند به اینکه عن‌قریب با تزریقاتِ هورمونی، همه‌ی مصایب به‌پایان خواهدرسید و وَرَم‌کردن سریعِ هرچیزِ بزرگ‌شونده در پرتوِ تزریقاتِ هورمونی، جملگی کمبودها را برطرف خواهدکرد و عصرِ «کیف و لذّت خالص» فرا خواهدرسید و آدمیزاد به عیشِ مُدام و بی‌خیالی نسبت به آینده دست خواهدیافت.
M.M. SAFI
چه بَد شده‌است که واژه‌ها که رسایی کافی هم ندارند، این‌طور برای ما تعیینِ تکلیف می‌کنند و سرنوشت می‌سازند یا خط می‌دهند، می‌کوبند و هموار می‌کنند. واژه‌ها، چون یک بیماریِ مُزمن، زندگی انسان را ظالمانه موردتهاجم قرار‌داده‌اند. یادش به‌خیر آن روزگارانی که زبان، به‌راستی، وسیله‌ی ارتباط بود. اینک، زبان، وسیله‌ی تظاهر به ارتباط است نه چیزی بیشتر. ای کاش در سکوت حلِ مشکل می‌کردیم __ همان‌گونه که در سکوت اشک می‌ریزیم.
M.M. SAFI
بلکه این نوعی ابرازِ خشمِ موقّت است نسبت به عملکردهای شما، و خشمِ کوتاه‌مدّتِ او هم صرفاً یک خشمِ فلسفی‌ست
سمانه

حجم

۱۴۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۴۳ صفحه

حجم

۱۴۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۴۳ صفحه

قیمت:
۸۷,۵۰۰
۴۳,۷۵۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۱۴
۱۵
صفحه بعد