بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سوء ظن | طاقچه
کتاب سوء ظن اثر ادگار والیس

بریده‌هایی از کتاب سوء ظن

۴٫۳
(۲۲۵)
به طرف چراغ روی میز رفت. با تعجب به ساعت دستش نگاه کرد. کریستال آن خرد شده بود، رویه‌ی آن هم شکسته بود. پشت ساعت را تماشا کرد، آن را به چراغ نزدیک‌تر کرد. نوشته‌ی پشت آن را خواند: «تقدیم به پریویت ت.ایوانز (Private T. Evans)، بخش آبولانس، که جان‌های ما را، در شب سوم نوامبر، نزدیک جبهه‌ی جنگ ایتالیا نجات داد».
aliHP
جان‌های ما را، در شب سوم نوامبر، نزدیک جبهه‌ی جنگ ایتالیا نجات داد
نویسنده‌کوچك.
به محض اینکه در را باز کرد، باد را مثل چاقوی جراحی روی صورتش احساس کر
کتابخوان🤓
دستش را دراز کرد تا ساعتش را ببیند. انگشتانش را تا ته جیبش فرو برد، اما متوجه شد که ساعتش نیست
乙_みG
سوء ظن ادگار والیس ترجمه‌ی سیدابوالحسن هاشمی‌نژاد کانون فرهنگی چوک (از مجموعه‌ی مطالعه در وقت اضافه)
کاربر ۲۰۶۲۳۰۵

حجم

۷٫۰ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۰ صفحه

حجم

۷٫۰ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۰ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد