پسرم... پسرم بهترین اتفاق زندگیم بود. حق با شماست، این یه بیعدالتی بود. یه بیعدالتی محض. اگه شما تو این قضیه مطمئن و جدی هستین...
آتنا محمدی
(هری در وضعیت وحشتناکی است. متحیر است که منظور از آن رؤیا دقیقاً چه بوده است.)
جینی: هری؟ هری؟ چی شده؟ داشتی فریاد میزدی...
هری: تموم نمیشن، اون کابوسها رو میگم.
کاربر ۵۲۰۷۲۰۱
آلبوس: ما کاملاً مطمئنیم.
ایموس: این میتونه خطرناک باشه.
آلبوس: میدونیم.
اسکورپیوس: میدونیم؟
G.H.M
هری: اونا آدمای فوقالعاده خوبی بودن که عیبهای بزرگی هم داشتن و خوب میدونی که همین عیبها هستن که همیشه باعث میشن آدمهای بزرگ حتی بزرگتر از قبل بشن.
آیناز ر
هری (به نرمی): کدوم گوری رفته بودی آلبوس؟
G.H.M
هرمیون: اگر بخشی از ولدمورت زنده مونده، در هر شکلی که باشه، ما باید آماده بشیم و اینکه من میترسم.
جینی: منم همینطور.
رون: هیچی منو نمیترسونه به غیر از مامان.
G.H.M
جینی استخونی و لاغر.
جینی: ادب رو رعایت کن رونالد ویزلی، وگرنه به مامان میگم.
رون: نمیگی.
G.H.M
تو میتونی با آل روراست باشی هری... اون به همین نیاز داره.
هری: من فقط دوست داشتم اون یهکم بیشتر شبیه جیمز یا لیلی بود.
جینی (به خشکی): آره، شاید نباید اونقدرها هم روراست باشی.
G.H.M
- سعی کن نمیری، پیرمرد.
هری: ما همسن هستیم دراکو.
دراکو: من بهتر موندم.
=o
هری: نمیخوام بهت صدمه بزنم دراکو.
دراکو: چه جالب، چون من میخوام بهت صدمه بزنم.
=o