خدا، که روزگاری تسلی خاطر زندگیهای مختصرمان بود و پناهگاه ما در رنجها و مصائبمان، ظاهراً ازصحنه ناپدید شده است؛ هیچ تلسکوپی، هیچ میکروسکوپی، او را کشف نمیکند.
Zax
آدمها در ابتدا یکدیگر را با چوب و سنگ میکشتند، بعد با تیر و نیزه، بعد با فالانکس و دستههای نظامی، بعد با توپ و تفنگ، بعد با کشتی توپدار و زیردریایی، بعد با تانک و هواپیما. میزان و بزرگی ساختن و پیشرفت، برابر میشود با میزان و وحشتِ ویرانی و جنگ.
Sajad Lashgari
شریفترین انسان کسی است که با خدا میجنگد و بر او پیروز میشود.
صیاد
من به زندگی پس از مرگ معتقد نیستم، و هیچ تمایلی هم به آن ندارم. اعتقاد به زندگی پس از مرگ، از روحیۀ کودکانۀ آدمهای حقیر ناشی میشود. این اعتقاد، در شکل مسیحیاش، فاصلۀ اندکی دارد با ترفندی برای انتقام گرفتن از آن کسانی که حال و روز بهتری در دنیا داشتهاند. اینکه زندگی چه معنایی ممکن است داشته باشد را نمیدانم؛ ولی تمایل دارم گمان کنم زندگی هیچ معنایی ندارد. فقط میدانم که، زندگی لااقل برای من، درحالیکه طول کشید، بسیار سرگرمکننده بود. در واقع حتی دردسرهای زندگی هم میتواند سرگرمکننده باشد. بهعلاوه، این دردسرها مستعدند اوصاف انسانیای را پرورش دهند که من بیشتر از همه تحسینشان میکنم، یعنی شجاعت و امثال آن
صیاد
در آن «روزهای خوش»، انسانها قبول داشتند که زندگی شر است: گوتمه بودا خاموشی آگاهی فردی را بزرگترین خیر میخواند، و کلیسا زندگی را درّهای از اشکها توصیف میکرد. آدمها استطاعت آن را داشتند که به زمین بدبین باشند، چون به آسمان خوشبین بودند؛ آنان در پشت آن ابرها، جزیرۀ سعادت و منزلگاه نعمتهای ابدی میدیدند.
صیاد
در برابر خوشبینی سطحیای که افراد به لطف آن موفق میشوند از مسائل عمیقتر زندگی فاصله بگیرند
صیاد
امروز که این جوابها را مرور میکنم، میبینم بیشتر از همه، جوابهای بیرد، پوئیس، و موروئا را دوست دارم. هرچند، تأثرانگیزترین نامه از طرف محکوم شمارۀ ۷۹۲۰۶ آمده بود
lilylilyLily