«برای شنیدن باید ساکت بود.»
MMST
هر کسی تنها وقتی مقصدش را میشناسد که به اصل خویش بازگردد و با بازگشتن به اصل خود، خود را بشناسد. اگر نمیخواهی چون خسی و برگی بازیچه جریان باشی، پس باید خود جریان شوی، تمام جریان، از سرچشمه تا مصب رود که به دریا میریزد.
Mohamad Faraji
گد تمام این ماجراها را میدانست و حتی بیش از آن نیز خبر داشت؛ زیرا از هنگامی که به آن جزایر آمده بود همه را به خاطر سپرده بود و پیوسته همه آنچه را که از اژدهایان میدانست، در ذهن زیر و رو میکرد.
Parsa
نگاههایشان که به هم گره خورد، پرندهای از میان شاخههای درخت آوازی بلند سر داد. گد در آن لحظه آواز مرغ را درمییافت، همینطور زبان آب فواره را که پایین میریخت، شکل ابرهای پراکنده در آسمان و آغاز و پایان بادی که برگها را تکان میداد؛ حتی حس کرد که خودش نیز واژهای بود که از دهان آفتاب برآمده بود.
shahryar_shon