بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب این بهشت، آن بهشت | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب این بهشت، آن بهشت اثر مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی بهجت قدس سره

بریده‌هایی از کتاب این بهشت، آن بهشت

۴٫۴
(۲۱)
«برو عطاری، داروی «عین‌شین‌قاف» بگیر تا خسته نشوی!»
soltani
هر روز به‌بچه‌ها توصیه می‌کرد «چهار قل» و «آیةالکرسی» بخوانند؛ خودش هم برای‌شان دعا می‌خواند: «اَللّٰهُمَّ اجْعَلْهُ فٖی دِرعِکَ الحَصٖینَةِ الَّتٖی تَجْعَلُ فٖیهٰا مَنْ تُرٖیدُ.»
کاربر ۴۴۶۱۲۰۱
بازوی آقا را محکم گرفته بود و ول نمی‌کرد، التماس می‌کرد، هی می‌گفت: «التماس دعا.» آقا چشم‌ها را بست؛ برگشت، لبخندی زد و دعایش کرد. روز بعد دارو خواست. برایش که خریدم، بازویش را بالا زد، دیدم کبود شده بود.
soltani
«علی آقا! تو هر کسی می‌خواهی باشی، باش! می‌خواهی حجت‌الاسلام باشی، باش! می‌خواهی آیت‌الله باشی، باش! می‌خواهی آیت‌الله‌العظمی باشی، باش! می‌خواهی مرجع تقلید باشی، باش! می‌خواهی اعلم فقها هم باشی، هیچ مانعی ندارد. پدرت یک طلبۀ معمولی بیشتر نیست!»
soltani
هفت بار رساله‌اش را بی‌اسم چاپ کردیم. راضی نبود اسمش را بنویسیم. وقتی هم که با اصرار زیاد راضی شد، فقط اجازه داد بنویسند: «العبد، محمدتقی بهجت»؛ آن هم با اِکراه.
soltani
«هر درسی را که می‌خوانید، باید چنان بفهمید که گویی در جایگاه مؤلف هستید، تا اِبهامی برای‌تان نماند؛ باید پس از پایانِ همان درس، به‌راحتی مدرّس باشید. در غیر این صورت، دوباره از اول بخوانید»
soltani

حجم

۶۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۶۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۵,۰۰۰
۲,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد