چقدر دلش برای او تنگ شده
"بوی جوی مولیان"
آیا ممکن است که هیچوقت آدم مورد علاقهات را نشناسی _ و حتی ندانی که چنین آدمی وجود دارد _ تا وقتی که ناگهان پیدایش کنی؟
ka'mya'b
همیشه بین سوختگی و سوزش، بین درد و فهم درد فاصلهای هست.
ka'mya'b
«شنیدی که میگن اگه چیزی رو دوست داری، رهاش کن.»
ka'mya'b
درست پنجاهودو سال میشه که با همیم.»
اولیور میگوید: «وای! خیلی عجیبه!»
پیرزن چشمکی میزند و میگوید: «اما از نظر من عجیب نیست، وقتی آدم مناسب رو پیدا کنی، همهچیز درست میشه.»
Emma
«هیچکس در این دنیا بیفایده نیست، چراکه بارِ روی دوش دیگری را سبکتر میکند.»
ka'mya'b
«روزهایی در زندگی هست که ارزش زندگی دارد و نیز روزهایی که ارزشی جز مرگ ندارد.»
Emma
وقتی به آخر راه میرسی، بیشتر از آنکه چیزهایی که عوض شدهاند دلت را بشکنند، نشانههای آشنا هستند که گذشتهها را به یادت میآورند و آزارت میدهند.
rezghkhah
انگار خیلی سادهتر بود که چیزی را کاملاً از نو شروع کنی تا اینکه بخواهی همهی چیزها را مثل گذشته درست کنی.
ka'mya'b
«شادی و آرامش، آرایشگرانی زبردستاند.»
ka'mya'b