بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب لبخند مسیح | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب لبخند مسیح اثر س‍ارا ع‍رف‍ان‍ی‌

بریده‌هایی از کتاب لبخند مسیح

۳٫۲
(۴۵)
«اگه اعتقاد و فکر آدم، نسبت به دین درست باشه، می‌فهمه که دین چیزی جدا از زندگی نیست، بلکه برای خوب‌تر زندگی‌کردن، لازمه. شاید عمل‌کردن به دستورات دین، سخت باشه، اما همیشه برای رسیدن به چیزای بزرگ باید تلاش بیشتری کرد. ما حاضریم برای گرفتن مدرک از دانشگاه، سالها درس بخونیم. حاضریم برای طراحی یه ماشین، روزها و شبها فکر و محاسبه کنیم و سختی بکشیم و خلاقیت به خرج بدیم، اما حاضر نیستیم برای رسیدن به بزرگ‌ترین هدف هستی، به خودمون زحمت بدیم. اگه رسیدن به خدا راحت بود، آیا در نظر ما ارزش داشت؟!»
minoo_tt
پس اگر چشم راستت تو را بلغزاند، قطعش کن و از خود دور انداز. زیرا تو را بهتر آن است که عضوی از اعضایت تباه گردد از آنکه تمام بدنت در جهنم افکنده شود و اگر دست راستت تو را بلغزاند، قطعش کن و از خود دور انداز، زیرا مفید تر آن است که عضوی از اعضای تو نابود شود از آنکه کل جسدت در دوزخ افکنده شود.
عاطفه سادات
تفکرات و اعتقادات، مقدمه کارهای ما هستند. دانستن وجود داشتن خدا، یک اعتقاد است. تنها یک امر ذهنی در باطن ما. اما من اگر بدانم خدا وجود دارد، قطعا طور دیگری زندگی می‌کنم و اگر مطمئن باشم که خدایی بر جهان حکومت نمی‌کند، مطمئن باش که یک لحظه هم به مسائل اخلاقی پایبند نمی‌مانم. وقتی من در مورد مسیح، نمی‌توانم به نتیجه قاطعی برسم، وقتی درباره خدا و پیامبر، تردید دارم، چطور می‌توانم نسبت به آن دین، خوش‌بین باشم؟ اگر اشتباه می‌کنم، حتماً به من بگو.
عاطفه سادات
فکر می‌کنم مسیح و پیامبر شما، هر دو برای یک چیز آمدند. ولی ما برای راحتی خودمان ترجیح می‌دهیم به ظواهر اکتفا کنیم و دنبال ریشه‌ها نرویم. ما به خاطر منافع خودمان، ترجیح می‌دهیم مدام از اختلافات حرف بزنیم و وجوه اشتراک را نادیده بگیریم. ما حتی درست نمی‌دانیم که دین یعنی چه و برای کدام بخش از زندگی ما آمده. ما دین را از زندگی جدا می‌کنیم. در حالی‌که دین برای زندگی آمده. نگار! برایم از حقیقت بگو! از اعماق دین. از هدف. از حقیقت، از حقیقت…
moonlight
توجه به ظاهر، باعث شده که کارهای ما کسل کننده باشد. همین نماز که به خاطر تکراری بودنش، دوست نداشتم بخوانم، و احساس می‌کردم فقط وقتم را تلف می‌کند، در واقع برای تکرار شدن نبود. برای این بود که ما با همین عبارات تکراری، هر بار یک قدم بالاتر برویم. هر بار خدا را از یک جهتی ببینیم که تا آن موقع ندیده بودیم. پس حتماً باید از ظاهر الفاظ و عبارات می‌گذشتیم. اما من تا آن‌روز این را نمی‌دانستم. از کجا باید می‌دانستم وقتی همه آدمهای دور و برم، هر روز پنج بار نماز می‌خواندند و موقع نماز خواندن، به مشکلات و اتفاقاتی که در طول روز برایشان افتاده بود، فکر می‌کردند؟ در اعماق، چیزهای قشنگی وجود داشت، اما آدمها، همان رو می‌ماندند. همان دم می‌ایستادند. داخل نمی‌شدند ببینند تو چه خبر است. برای همین خیلی‌ها، مثل من از این ظاهر کسالت‌آور خسته می‌شدند. خوب حق داشتند. حق داشتند که به سطحی راضی نشوند.
mohi
احساس می‌کنم که قلبم از همیشه آرام تر است. چون آنچه را که مدتها به دنبالش بودم، پیدا کرده‌ام. درست است که هنوز چیزهای زیادی را نمی‌دانم و بسیاری از سوالهایم بی‌جواب است، اما وقتی به دامنه کوه، تکیه می‌دهی و نفس نفس می‌زنی، و پاهایت به اندکی استراحت احتیاج دارد، مطمئنی که اگر لحظاتی بنشینی و استراحت کنی، کوه، همچنان بر جای خویش، محکم و استوار ایستاده است. حالا می‌توانم آرام و مطمئن راه قله را پیش بگیرم. نمی‌دانم اگر سرعت قدمهایم را زیاد کنم، می‌توانم تو را در راه ببینم یا نه.
عاطفه سادات
دوست داشتن می‌تواند به جنگ قدرت برود و بدون ریختن حتی یک قطره خون، او را مغلوب کند
zeinab_fa

حجم

۹۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۵ صفحه

حجم

۹۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۵ صفحه

قیمت:
۳۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد