بریده‌هایی از کتاب قورباغه‌ات را ببوس (۱۲شیوه‌ی شگفت‌انگیز برای تبدیل‌کردن منفی‌ها به مثبت‌ها در زندگی شغلی و شخصی)

شکسپیر در یکی از نمایشنامه‌هایش به‌نام توفان چنین نوشت: ”گذشته فقط سرآغاز است.“ رویدادهای اتفاق‌افتاده در گذشته‌ی زندگی‌تان فقط مقدمه‌ای هستند تا برای زندگی شگفت‌انگیزی آماده شوید که در آینده آن را پیش روی خود دارید.

هیچ شکستی وجود ندارد؛ مگر زمانی که دیگر تلاش نمی‌کنیم. هیچ مغلوب‌شدنی وجود ندارد؛ مگر احساسی که از درون خودمان نشأت می‌گیرد. هیچ مانع بزرگ و برطرف‌نشدنی در مسیرمان وجود ندارد؛ مگر احساس بی‌هدفی که ممکن است در ژرفای وجودمان نهفته باشد. اوریسون سوئت ماردن

ذهن شما همچون باغ است. اگر آگاهانه گل‌هایی را در این باغ نکارید؛ علف‌های هرز به‌طور طبیعی و بی‌تلاش‌وتکاپوی شما در این باغ رشد خواهند کرد. اگر اندیشه‌هایی مثبت را آگاهانه در این باغ نکارید؛ اندیشه‌های منفی به‌جای آن‌ها رشد خواهند کرد.

داستان شما چنین است شاید شما نیز شاهکاری هستید که در قطعه سنگی مرمری محبوس مانده‌اید. یکی از اهداف مهم زندگی شما باید چنین باشد: همه‌ی ترس‌ها، تردیدها، سستی‌ها، احساسات منفی و باورهایی اشتباه را کنار بگذارید که مانع می‌شوند بهترین باشید. به‌این‌ترتیب، بهترین انسانی پدیدار می‌شود که می‌توانید باشید.

انسان‌ها همیشه، به دلیل آنچه هستند، موقعیت‌های زندگی‌شان را سرزنش می‌کنند. من تأثیر این گونه موقعیت‌ها را باور ندارم. انسان‌هایی که در این دنیا به‌خوبی پیشروی می‌کنند هر روز صبح از خواب برمی‌خیزند و فرصت‌های دلخواه‌شان را جست‌وجو می‌کنند. این افراد، اگر نتوانند فرصت‌های دلخواه‌شان را بیابند، آن‌ها را می‌سازند. وایوی وارن، برگزیده از کسب و کار بانو وارن، نوشته‌ی جورج برنارد شاو

شکسپیر در یکی از نمایشنامه‌هایش به‌نام توفان چنین نوشت: ”گذشته فقط سرآغاز است.“ رویدادهای اتفاق‌افتاده در گذشته‌ی زندگی‌تان فقط مقدمه‌ای هستند تا برای زندگی شگفت‌انگیزی آماده شوید که در آینده آن را پیش روی خود دارید.

هیچ رویدادی به‌صورت رویداد خوب یا بد وجود ندارد؛ اندیشه‌ی ما سبب می‌شود آن رویداد را خوب یا بد بدانیم. ویلیام شکسپیر

هرچه احساس منفی انسانی شدیدتر باشد؛ بیشتر از واقعیت فاصله می‌گیرد و نمی‌تواند دلایلی روشن و منطقی را مطرح کند. سپس، چنین انسانی به‌گونه‌ای سخن می‌گوید و رفتار می‌کند که اغلب توضیح‌ناپذیر و زیان‌بار است.

احساسات شما از کجا نشأت می‌گیرند؟ آیا اندیشه‌های شما زودتر شکل می‌گیرند یا احساساتتان در ابتدا پدیدار می‌شوند؟ حقیقت چنین است: اندیشه‌های شما قبل از احساساتتان و احساساتتان نیز قبل از تصمیم‌ها و کردارهای شما به‌وجود می‌آیند. در ابتدا، اندیشه‌ای را در سر می‌پرورانید یا اطلاعاتی جدید را درک می‌کنید. سپس، آن اندیشه را به‌صورت مثبت یا منفی تفسیر می‌کنید. تفسیرتان نیز احساسی را هماهنگ با آن تفسیر تولید می‌کند. در مرحله‌ی بعد، احساستان به کردار یا واکنشی از سوی شما منجر می‌شود.

به بیان دیگر، شما، با چگونگی اندیشیدنتان درباره‌ی رویداد یا موضوعی ویژه، وضعیت زندگی عاطفی و چگونگی بسیاری از رویدادهای زندگی‌تان را تعیین می‌کنید. خودتان به هر بخش از زندگی‌تان معنا می‌بخشید. هیچ‌کس دیگر نمی‌تواند چنین کاری را برای شما انجام دهد.