بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خوشه‌ های خشم | صفحه ۲۰ | طاقچه
کتاب خوشه‌ های خشم اثر جان اشتاین‌بک

بریده‌هایی از کتاب خوشه‌ های خشم

انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۱۱۳ رأی
۴٫۰
(۱۱۳)
بر فکر و شعورش عینک و بر اعتراضش پوزه‌بند زده بود. او نمی‌توانست زمین را آن‌جور که بود ببیند
نیلوفر
بعضی‌ها هم به ریاضیات احترام می‌گذاشتند و آن را می‌پرستیدند زیرا ریاضیات پناهگاهی برای فرار از اندیشیدن و احساسات بود.
نیلوفر
اونا نمی‌دونن تیر از کجا می‌آد. دستپاچه می‌شن.» جود گفت: «آره، بزن.» کیسی آهسته گفت: «این کارو نکن. هیچ فایده‌ای نداره. ما باس کاری کنیم که فایده‌ای داشته باشد.»
Mohamad amin Ahmadzadeh
ما افتخار می‌کنیم می‌تونیم تحمل کنیم. بابای من همیشه می‌گفت: همه می‌تونن زه بزنن، اما مرد اونه که دووم بیاره.
fatemeh
تو کسی را که باید می‌کشتی، نکشتی.»
melly
تمام بدنش کلاً سنگین و متین بود. تمام اندیشه و عملش متوجه‌ی وجود بچه بود. اگر روی پایش ایستاده بود به‌خاطر بچه بود. در نظر او تمام زمین آبستن بود، دنیا برای او در تولیدمثل و مادری خلاصه می‌شد.
Soheyla
بعد مادربزرگ ساکت شد. صداهای بیرون چادر تمام شده بود. در شاهراه اتومبیلی به سرعت گذشت. کیسی هنوز روی زمین و کنار لحاف زانو زده بود. افرادی که بیرون چادر بودند ساکت و خاموش به زنگ صداهای مرگ گوش فرا می‌دادند.
Amin Tajammolian

حجم

۵۴۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۹

تعداد صفحه‌ها

۶۱۴ صفحه

حجم

۵۴۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۹

تعداد صفحه‌ها

۶۱۴ صفحه

قیمت:
۲۴۷,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۱۹
۲۰
صفحه بعد