هر دو در چشم هم خيره میشوند و بدون اينکه کلمهای ادا کنند میرقصند.
سپس پیير يکباره میگويد:
ــ بگوييد ببينم چه شده است؟ من تا به حال فکر گرفتاريهايم بودم، ولی حالا با شما میرقصم و فقط گرفتار لبخند شما هستم. اگر مرگ همين است... .
ــ منظور از همين چيست!
ــ منظور رقص با شما و ديدن شما و از ياد بردن چيزهای ديگر.
ــ خوب ديگر چه؟
ــ در اين صورت مرگ از زندگی بهتر است. اينطور نيست؟
s.h
هر دو در چشم هم خيره میشوند و بدون اينکه کلمهای ادا کنند میرقصند.
سپس پیير يکباره میگويد:
ــ بگوييد ببينم چه شده است؟ من تا به حال فکر گرفتاريهايم بودم، ولی حالا با شما میرقصم و فقط گرفتار لبخند شما هستم. اگر مرگ همين است... .
ــ منظور از همين چيست!
ــ منظور رقص با شما و ديدن شما و از ياد بردن چيزهای ديگر.
ــ خوب ديگر چه؟
ــ در اين صورت مرگ از زندگی بهتر است. اينطور نيست؟
فروزان
اگزيستانسياليستها عقيده دارند در تمام دورههای تاريخ همهی مردم بدونِاستثناء کم و بيش احساس میکردهاند که وجود به جايی متکی نيست و فقط بيم و هراس از مجهولات انسان را وادار به قبول و اعتقاد به بعضی قيودات مینمايد، يعنی عقيده دارند که سوءنيت برمعتقدات هميشه حکمفرما بوده و خواهد بود.
pejman
ـ مردن هم کار کثيفی است.
ــ بله... اما در عوض خوبیهايی هم دارد.
ــ شما معلوم میشود زياد پرتوقع نيستيد، چه خوبی دارد!...
ــ مسئوليتی در کار نيست. غصه ماديات را نمیخوريم. آزادی کامل و تفريحات بسيار عالی هم در اختيار داريم.
صاد
ــ غيراز ما دو نفر کسی ديگری نيست... ما در اين عالم تنها هستيم. بايد همديگر را دوست داشته باشيم. تنها وسيله خلاصی ما اين است که يکديگر را دوست داشته باشيم.
rain_88
تصور میکنيد انسان از اينکه مشاهده کند تمام مدت عمرش گول خورده است خوشحال میشود؟
rain_88
وقتی انسان میميرد زندگانیاش را بيهوده از دست داده است.
Parinaz
ــ چطور میتوان مردهها را از زندهها باز شناخت؟
ــ خيلی آسان است زندهها هميشه عجله میکنند.
Afshin
ــ چطور میتوان مردهها را از زندهها باز شناخت؟
ــ خيلی آسان است زندهها هميشه عجله میکنند.
بهناز
هيچ کس نمیتواند از وجود کس ديگر مطلع باشد و نمیتواند آنچه از دقت در وجود خود کشف کرده است در مورد سايرين نيز صادق بداند.
صاد