بریدههایی از کتاب فرانکشتاین در بغداد
۳٫۹
(۱۲)
اتفاقات زیادی داشت رخ میداد و هادی دستفروش چیزی جز راه عبوری برای آن اتفاقات نبود. مثل پدر و مادری نادان و ساده که پیامبر یا آزادیبخش یا رهبری شرور را بهدنیا میآورند. درواقع آنها خالق طوفانی که از پسشان میآمد نبودند و فقط مجرایی برای یک جریان بودند که از آنها قویتر و پرمعناتر بود.
Hanieh Sadat Shobeiri
شاید رفته بود تا صحنههای واقعی را برای فیلم آیندهاش که مدام دربارهٔ آن وراجی میکرد تهیه کند، شاید فیلم دربارهٔ رابطهٔ پول با سیاست و نفت بود، در سفری که درحقیقت فرار از حالوهوای مذهبی داخل بغداد بود که زندگی عادی را مختل میکرد، شاید چند صحنه در بستر را هم به آن اضافه میکرد، صحنههایی کاملاً واقعی برای فیلم بزرگش!
Hanieh Sadat Shobeiri
«قوانینی هستند که انسان از آنها بیخبر است. این قوانین دائماً فعال نیستند. مثل قوانین فیزیکی که طبق آنها بادها میوزند و باران میبارد و سنگها از روی کوهها به زمین میافتند یا قوانین دیگری که بهدلیل تکرار شدن، انسان آنها را زیر نظر میگیرد و دربارهشان تحقیق میکند و برایشان تعریف مشخصی ارائه میدهد. قوانینی هستند که جز در شرایط ویژه فعال نمیشوند و وقتی اتفاقی براساس این قوانین میافتد، انسان تعجب میکند و میگوید که این اتفاق غیرعادی است، خرافات است یا در بهترین شرایط میگوید که معجزه است؛ اما اعتراف نمیکند که قانونی را که باعث آن اتفاق شده نمیشناسد. انسان موجودی بسیار مغرور است و هرگز به نادانیاش اعتراف نمیکند.»
Ahmad
همه میدانستند که او دروغگوست و حتا اگر قسم بخورد که صبحانه نیمرو خورده، لازم است برای این حرفش شاهد بیاورد تا دیگران باور کنند، چه برسد به یک جسد لخت ساختهشده از بقایای کشتهشدگان انفجارها.
Hanieh Sadat Shobeiri
سرتیپ درحالیکه آهی پر از دود کشید گفت: «وقتی سیگاری بودم خیلی خوشحالتر بودم. از وقتی سیگار رو ترک کردم همهچی خراب شد. الان فقط چندتا پُک برای خوششانسی میزنم. همین.»
Hanieh Sadat Shobeiri
تغییراتی که برای دوست قدیمیاش پیش آمده بود میخندید. میدید که محمود به سویی دیگر میرود. به آن سمتی که از بزرگترین مشخصاتش مرگ احساسات و فکر کردن به سود و زیان، بهجای پاسخگویی به ندای باطن بود. وقتی محمود به این حرفها میخندید، فرید با لحنی قضاوتگرانه به او میگفت: «حالا داری ادای اونا رو درمیآری، داری سعی میکنی مثل اونا بشی. اونی که تاج روی سرش بذاره، حتا برای امتحان کردن، بعداً دنبال قلمرو میگرده.»
Ahmad
بهترین راه برای در امان بودن از بدی اینه که نزدیکش باشی
Ahmad
هر روز بهخاطر ترس از مرگ میمیریم.
Ahmad
انتخاب فرانکشتاین آیا دلیلی بر ناامیدی شما از بهبود شرایط کشورتان است؟ آیا از امید خسته شدهاید؟
نوشتن شکلی از امید است. بعضی وقتها توصیف ناامنی کاملْ تلاشی است برای رهایی و گذشتن از امیدهای واهی و تقلبی. فرصتی برای بازسازی ذهن و روح برای آنکه به پیشواز آرزوهای بزرگتر و کاربردیتر برویم. گمان نمیکنم کسی توانایی پیشگویی این را داشته باشد که اوضاع عراق در آینده بهتر یا بدتر خواهد شد. اما زندگی جریان دارد. زیر سایهٔ ویرانی و جنگ و خشونت، همیشه شکلهای مختلف و متنوعی از زندگی جریان دارد. نگاه موزون نویسنده و هنرمند نباید فقط بهسوی سیاه زندگی اشاره کند. نباید ناامیدی را بهصورت یک ایدئولوژی به تصویر بکشد. بلکه باید به وجود منافذ، حفرهها و اختلالاتی در بدنهٔ هر عقیدهٔ محکم و ثابتی اشاره کند که دیدنی و قابللمس نیستند. بنابراین او همراه و همسوی این عقاید سخت و ثابت و جامد نیست، اگر این عقاید به یأس یا امید مطلق اشاره داشته باشد.
Ahmad
یقیناً جنگ یک وضعیت اجتماعی و انسانی مطلوب نیست و نباید تا این حد در زندگی جاری باشد. ادبیات، هنر و تمام این مقولههای خلاق وظیفه دارند بهسوی دیگرِ زندگی، که حتا در زمانهٔ جنگ نیز آن را از یاد نبردهایم، اشاره کنند. باید به زندگیای بپردازند که دلتنگ آنیم. ما هرروز در حال از دست دادن فرصتی برای زنده ماندن، بنای خوشبختی و تعامل سودمند مشترک با همنوعانمان هستیم.
مریم
حجم
۳۶۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
حجم
۳۶۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان