بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ماجرای غریب و غم‌انگیز یک قاچاقچی در قشم | طاقچه
کتاب ماجرای غریب و غم‌انگیز یک قاچاقچی در قشم اثر متین ایزدی

بریده‌هایی از کتاب ماجرای غریب و غم‌انگیز یک قاچاقچی در قشم

نویسنده:متین ایزدی
انتشارات:نشر نیماژ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۶۹ رأی
۴٫۱
(۶۹)
یک‌بار خسروچینوی گفته بود: «ما از زندگی همون‌قدر می‌فهمیم، که اسب‌های تو فیلم‌های وسترن از سینما!»
آ سید مهدی
«پَ چه خبط و خطایی مو کردم... ها؟» «زود داری بزرگ می‌شی... لازم نیس ای‌قد عجله داشته باشی واسه‌ش... تو بزرگی خبری‌یُم خو نیس!»
آ سید مهدی
اسم آن را سیاست سیب‌زمینی آفریقایی گذاشته بود! مثل کشورهای استعمارگر، کشورهای آفریقایی را استعمار می‌کردی، تمام داروندارشان را بالا می‌کشیدی و قحطی و گرسنگی را برایشان عادی و روزمره می‌کردی. بعد هر هفته یک سیب‌زمینی به آن‌ها می‌دادی و آن‌ها برایت سجده می‌کردند.
rezaat98
ما از زندگی همون‌قدر می‌فهمیم، که اسب‌های تو فیلم‌های وسترن از سینما!
علاقه بند
زن تنومند، بدون ذره‌ای آرایش، با چهره‌ای پر از چروک نه از کهولت سن، که از سختی شرایط،
n re
«خرماچِپون» به‌معنای به‌زور جا دادن چیزها در جایی.
بچه جنوب
«اوضاع تاریخ و طبیعت تو ایران شبیه همه... شوش و شیراز و همدون دارن مث قشم و طبیعتش بازی رو، به موبایل و اینترنت و آتاری می‌بازن!»
n re
«نِه شیرشتر... نِه دیدار عرب!»
آ سید مهدی
یک‌بار خسروچینوی گفته بود: «ما از زندگی همون‌قدر می‌فهمیم، که اسب‌های تو فیلم‌های وسترن از سینما!»
کاربر ۲۶۳۵۹۶۱
مثل تمام کشورهای استعمارگر معتقد بود هرچقدر گاراژی‌ها را گرسنه‌تر نگه دارند، آن‌ها وفادارتر می‌شوند و با یک سوت، حاضر خواهند بود جان بدهند.
rezaat98

حجم

۱۷۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۱۲ صفحه

حجم

۱۷۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۱۲ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد