بریدههایی از کتاب خدا حفظتان کند آقای رزواتر
۴٫۱
(۱۷)
«بیخیالِ همهی آن نویسندههای بااستعدادی که بلدند خیلی قشنگ، یک لحظهی خیلی قشنگ از زندگی خیلی کوتاه یک آدم را توصیف کنند، وقتی که اینهمه کهکشان وجود دارد که از ازل توی این دنیا بودهاند و میلیونها میلیون موجود توی آنها هست و میلیونها میلیون موجود قرار است توی آنها بهدنیا بیاید و از دنیا برود. بیخیالِ همهی آن نویسندهها»
وحید
زندگی بهاندازهی کافی خودش سخت هست، حالا اگر بخواهی غصهی پول را هم بخوری که بدتر میشود.
st
مسئلهی اصلی برای آدمهای توی این داستان یکمقدار ناقابل پول است. همانطور که اگر توی این داستان بهجای آدم، زنبور داشتیم، آنوقت مسئلهی اصلی یکمقدار ناقابل عسل میبود.
آیهان
یک انسان نرمال وقتی بخواهد در طبقهی مرفه یک جامعهی صنعتیشده بهخوبی رفتار کند، هرگز نمیتواند ندای وجدان خویش را بشنود.
AS4438
«قطرهای از دریا» مطمئناً شعار کنایی خوبی برای حک روی پول رایج این اتوپیای بیمصرف بوده که در آن هر آمریکایی پولداری نمایندهی داراییها، مزایا و لذتهایی است که بقیه از آن محروماند و فقط همان یک نفر است که از بین آنهمه آدم حق دارد آنها را داشته باشد.
وحید
پروفسور لیچ یکبار گفته بود: «همانطور که هر خلبان خوبی همیشه بهدنبال محلی مناسب برای فرود است، یک وکیل خوب هم باید همیشه بهدنبال مقدار زیادی پول بگردد، که دستبهدست در حال چرخیدن باشد. در هر جابهجایی سرمایه، لحظاتی طلایی وجود دارد که در آنها، گنجینهای از دست یک نفر خارج شده، اما هنوز به دست کسی که قرار است آن را دریافت کند نرسیده، یک وکیل هوشیار از این لحظات طلایی باید بیشترین استفاده را بکند و قبل از اینکه پول را به دستِ گیرندهاش برساند، مقداری از آن را برای خودش بردارد و بعد سرمایه را انتقال بدهد. اگر فردی که پول را دریافت میکند ثروتمند نباشد و به دیدن ارقام کلان عادت نداشته باشد، بهخاطر عقدهی حقارت و احساس شرمی که اکثر مردم دارند، وکیل میتواند حتی تا نیمی از پول را هم بهبهانههای مختلف بالا بکشد و باز هم مراتب تشکر و سپاسِ گیرندهی پول را دریافت کند.»
Dexter
بغل دیوار نوشته بود:
«فرشتهای
که ناظر بر
تولدم بود
گفت:
ای طفل کوچک
که حاصل
لذت و کامگیری هستی
برو و عاشق باش
بدون اینکه
کمکی بگیری
از هیچچیزی
در زمین.»
s.Alireza.s
مردم اینطوریاند... عاشقت میشوند. ازت متنفر میشوند. برایت گریه میکنند. بهت میخندند. هر روز دروغ تازهای دربارهی تو سرهم میکنند، مثل مرغ سرکنده دوروبرت بالبال میزنند، انگار که واقعاً خدا هستی. اما یک روز همهشان ولات میکنند و میروند.»
رئوف
«میخواهم بپرسم اگر همهی ما میرویم به بهشت، پس جهنم را برای چی خلق کرده؟»
AS4438
پول یک آرمانشهر است که توی جیب جا میشود.
ehsan
حجم
۲۰۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۰۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان