میمیرم
به جرم آنکه هنوز زنده بودم.
یك رهگذر
سخت است آدمبرفی
سخت است
روشنایی روز را دوست داری
دلدل میکنی نکند بیاید.
farnaz Pursmaily
ژرفاژرف و سرد است
دریا
چگونه نمیترسد از خود
در این تاریکی.
i_ihash
تنهایم ـ
فرماندهی که لشگر خود را گم کرده است
بر کرانهٔ تاریک
تاریک
که بوی شغال میدهد.
ترمه🍁
خسته نمیشود این سکوت
از اینهمه دم فرو بستن؟
R.R
بخت یار شما بود کرمها!
چکه نور گمشدهای بر زمین ریخت
و با دُمتان درآمیخت
و اینگونه که اکنون میبینم
شبتاب
نام گرامیتان است.
ترمه🍁
میمیرم
به جرم آنکه هنوز زنده بودم.
ترمه🍁
از گلی که نچیدهام
عطری به سرانگشتم نیست
خاری در دل است.
tadai
اندوهش چنان است
که هر قطره اشکش
به دریاچه بدل خواهد شد
من همخانهٔ خود سیل را
خوب میشناسم.
(:Ne´gar:)
انبوهانبوه تاریکی
لشگری از برف ـ
چه فایده
صدایشان که به جایی نمیرسد.
Ali