بریده‌هایی از کتاب پدر پولدار، پدر فقیر (خلاصه کتاب)

به نظر من مدرسه خیلی جای احمقانه‌ای است. در مدرسه اشتباهات بد پنداشته می‌شوند و بخاطرشان تنبیه می‌شویم. با این حال اگر به شیوه‌ای که انسانها برای آموختن طراحی می‌کنند نگاهی بیندازیم، درمی‌یابیم که ما تنها با اشتباه کردن یاد می‌گیریم. ما راه رفتن را با افتادن می‌آموزیم،

"برنده شدن به معنی نابودی ترس از دست دادن است." فران تارکنتن

اگر خودت را در داخل یک گودال دیدی، حفاری را متوقف کن.

هرگز حرفه خودتان را با کسب و کار اشتباه نگیرید. طبقه متوسط، بر روی حرفه‌شان تمرکز می‌کنند، بنابر این کل عمرشان را صرف ساختن کسب و کار شخص دیگری می‌شود. در مقابل ثروتمندان بر روی ایجاد کسب و کار خود تمرکز می‌کنند.

جهان پر از انسان‌های فقیر و با استعداد است. آن‌ها اغلب اوقات یا فقیر هستند یا در حال کشمکش مالی و یا کمتر از قابلیت‌هایشان استفاده می‌کنند. این به خاطر ناآگاهی‌شان است. تمرکزشان را به روی هر چه بهتر کردن مهارت‌های ساخت همبرگرشان گذاشته‌اند و مهارت‌های فروش و تحویل آن را نادیده گرفته‌اند. ممکن است مک دونالد بهترین همبرگر را نداشته باشد اما آن‌ها در فروش و ارائه محصولشان بهترین هستند. اگر دوست دارید ثروتمند شوید، باید تمرکز داشته‌باش

هنگامی که درآمدتان سیر رو به رشد دارد، می‌توانید کالاهای لوکس خریداری کنید. اما این یک تمایز مهم است که ثروتمندان کالاهای لوکس را در آخر می‌خرند در حالی که طبقه متوسط مایلند بلافاصله کالاهای لوکس بخرند

بد، برخی افراد با یک ایده خوب و برخی هم از طریق توافق با اشخاص دیگر به ثروت می‌رسند. در چنین شرایطی بزرگترین دارایی که هر فرد می‌تواند داشته باشد "ذهن" اوست و از طریق افزایش هوش مالی، هر کس مشغول توسعه دادن قدرتمندترین دارایی خود خواهد بود.

در زندگی، مقدار پولی که به دست می‌آورید ارزشمند نیست، بلکه پولی ارزشمند است که شما و چند نسل‌تان آن را حفظ می‌کنید.

پنج دلیلی که مردم در توسعه فراوانی دارایی‌هایشان شکست می‌خورند شمال موارد زیر است: به جای پرداختن به درآمدزایی، دائما درگیر ترس از دست دادنش هستند. منفی‌باف هستند و باور ندارند که از عهده این کار برخواهند آمد. در تغییر عادت‌هایشان بسیار تنبل هستند. به عادت‌هایشان اجازه می‌دهند، رفتارشان را کنترل کند. متکبر هستند، آن‌ها مغلوب امیال و نادانی‌هایشان هستند. یادتان باشد هر یک از این ترس‌ها و ضعف‌ها را می‌تواند به طور منطقی و منظم برطرف کرد.

اصول فرهنگمان ما را با این باور تربیت کرده‌است که عاشق پول بودن، امری شیطانی است. این تفکر ما را به گونه‌ای پرورده است تا حرفه‌ای یاد بگیریم و برای پول کار بکنیم و نتوانسته به ما بیاموزد چه کنیم تا پول برای ما کار کند.