بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ‫پاییز فصل آخر سال است‬‌‫ | صفحه ۵۷ | طاقچه
کتاب ‫پاییز فصل آخر سال است‬‌‫ اثر نسیم مرعشی

بریده‌هایی از کتاب ‫پاییز فصل آخر سال است‬‌‫

نویسنده:نسیم مرعشی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۵از ۷۷۹ رأی
۳٫۵
(۷۷۹)
«برادر من منتال ریتارد است اما احساس می‌کنم استعداد نقاشی زیادی دارد.» با‌تعجب نگاهم کرد. باز بدبختی‌ام شروع شده ‌بود. چرا باید آدم‌ها معنای این دو کلمه‌ی ساده‌ی انگلیسی را ندانند تا من مجبور شوم بگویم منظورم عقب‌مانده‌ی ذهنی است. چه‌قدر از این کلمه‌ متنفرم و چه‌قدر از گفتن‌اش فرار می‌کنم و هیچ‌کس این را نمی‌فهمد.
باران
دلم می‌خواست روبه‌روی هم بنشینیم و با‌هم خرده‌های شکسته را جمع کنیم و تو اشک‌هایم را با نوک انگشت‌هایت پاک کنی. می‌خواستم امیدوار باشم و آرام. ‌شامی خوشمزه درست کنم و هزار نفر را دعوت کنم به خانه تا یادمان برود که تو گفته‌ای می‌خواهی بروی و من داد زده‌ام و گریه کرده‌ام. دلم تنگ شده‌ بود برای این‌که باز همه از دست‌پختم تعریف کنند.
مهدی بهنام
دلم می‌خواست روبه‌روی هم بنشینیم و با‌هم خرده‌های شکسته را جمع کنیم و تو اشک‌هایم را با نوک انگشت‌هایت پاک کنی. می‌خواستم امیدوار باشم و آرام. ‌شامی خوشمزه درست کنم و هزار نفر را دعوت کنم به خانه تا یادمان برود که تو گفته‌ای می‌خواهی بروی و من داد زده‌ام و گریه کرده‌ام. دلم تنگ شده‌ بود برای این‌که باز همه از دست‌پختم تعریف کنند.
مهدی بهنام
نه قانع بودم نه راضی. همینش بد بود. نمی‌توانستم مثل شبانه بگویم درس نخواندی هم نخواندی. چه اشکالی دارد. یا مثلاً بگویم همین جا هم درس بخوانی، چیزی نمی‌شود. قناعت حالم را به‌هم می‌زد. پیرم می‌کرد انگار. همیشه یک هیچ عقب بودم از خودم. باید می‌دویدم. باید به خودم گل می‌زدم. زدم. پذیرش گرفتم. این یکی دیگر آخری است. دکترا را که بگیرم، همه‌چیز تمام می‌شود. از صبح تا عصر می‌روم سر کار، بعد می‌نشینم با خیال راحت فیلم می‌بینم. هفته‌ای یک‌بار می‌روم آرایشگاه، هر ماه هم می‌روم سفر.
مهدی بهنام
خب دیگر، برنامه سفر تابستان‌مان هم معلوم شد. به همه می‌گویم که دارم می‌روم پاریس، پیش دخترم. دیگر نگفتم از تولوز تا پاریس چند ساعت با قطار راه است. نگفتم پول گشتن در پاریس را ندارم. نگفتم ده سال ته‌مانده‌ی مستمری بابا را هم که جمع کنی، باز هم به اندازه‌ی پول بلیت‌ات نمی‌شود. نگفتم با این پولِ نداشته، کِی بشود بتوانم برگردم خانه و سری بهت بزنم. گفتم بگذار حالا خوشحال باشد. هر چیز بدی را می‌شود تحمل کرد، اگر یواش‌یواش آن را بفهمی.
مهدی بهنام
همه کنکور دادند، ما هم مثل همه. قطاری بود که داشت می‌رفت، همه هُل شدیم و سوارش شدیم. من حتا یک‌بار هم فکر نکرده بودم چرا باید بروم دانشگاه.
کتاب ناب
«جدایی حرفش هم زشت است. اگر همه‌چیز درست شد و رفتی، اگر همه‌چیز درست بود و ماندی، بعد حرف جدایی را بزن.»
کتاب ناب
دارم خودم را گول می‌زنم، مثل عاشقی که به‌جای بوسه، سیلی خورده و با خود‌ می‌گوید ‌اگر با من نبودش هیچ میلی...‌
کتاب ناب

حجم

۱۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۸۹ صفحه

حجم

۱۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۸۹ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۲۴,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۵۶
۵۷
صفحه بعد