بریدههایی از کتاب هرج و مرج محض
۳٫۷
(۱۴)
تعداد کالریهای مورد نیاز روزانه برای به تعویق انداختن مرگ در اثر گرسنگی مرا به پاک کردن میز رستورانها واداشت.
محمد علی
عنوان یکی از ترانههایش که پیچیدگیهای زیادی دارد این است: «اگر شَوی مرا خروس در کشور بلاروس، شَوم تو را یک طوطی در کشور جیبوتی»
وحید
«راستش فکر کنم فک زدن با آدمهای فرکانسپایینتر برام قدغن باشه، اما خب، هر چی نباشه، ما نون ونمک همو خوردیم...»
«فرکانس؟»
سپیده
«بارالها... سی سالم بیشتر نیست و دارم کچل میشوم. موهایم را همی به من بازگردان و نقاط تُنُکم را از عطر مُر و بخور آکنده نما.»
Πυρια
پس گفتی میخوای با مرکز روحانیات ارتباط بگیری.»
«بله، میخوام فرکانسم بره بالا، پرواز کنم، طیالارض کنم، غیب بشم. علم غیب هم میخوام پیدا کنم، البته در همین حد که بتونم اعداد تصادفی لاتاری نیویورک رو از قبل بدونم، نه بیشتر.»
پرسید: «شغلت چیه؟» که برای فردی با آن میزان علم غیب سؤال عجیبی بود.
سپیده
تحقیرت هم میکنن، اما بخشی از روند درمانه. برای همین نوچههاش تختم رو آماده کردن و بدون اینکه بهم بگن یه دُم الاغ پشت شلوارم چسبوندن. قبول، تا مدتی سوژهٔ خنده بودم،
سپیده
داستانش را شروع کرد.
«خیلی خب. فلشبک میزنیم به شیش ماه قبل که گلپسرِ خانم اندورفین، یعنی بنده، سر یه سری بلا و مصیبت به قدری درب و داغون بودم که اگه جاگذاشتنِ کلاهم رو هم حساب کنی، از بدبختی زده بودم رو دست حضرت ایوب. اول، این داف تایوانیه که شاگردم بود منو پیچوند و رفت با یه کارآموز کیکپزی. بعدش به خاطر اینکه با جگوارم دندهعقب توی کتابخونهٔ مسیحیها رفتم خدا تومن جریمه شدم. اینا کم بود، تنها پسرم که از هولوکاستِ ازدواجم برام مونده بود وکالت رو کنار گذاشت و رفت شد صداپیشهٔ عروسک.
سپیده
قصد بیادبی ندارمها. نه اینکه فکر کنی ما فرکانسبالاها اَشکال پستتر رو مطالعه و درک نمیکنیم. البته باید از لیووِنهوک ممنون باشیم، منظورم رو که میگیری؟» یکباره همچون شاهینی که از روی غریزه طعمهٔ خود را بو میکشد، سرش را به سمت زن بلوند قدبلندی با دامن کوتاه چرخاند که دنبال تاکسی بود.
گفت: «طرف رو نگاه! چه لبی قلوه کرده!» و غدد بزاقش زد دنده سه.
سپیده
حجم
۱۷۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۸ صفحه
حجم
۱۷۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۸ صفحه
قیمت:
۶۵,۸۰۰
تومان