بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شوهر آهو خانم | صفحه ۱۰ | طاقچه
۳٫۷
(۳۱۱)
عشق آن چراغ پای صحنه‌ای است که زيبايی‌ها را به حد اکمل آن شکوه می‌بخشد.
میشه گفت کتابخون
آن نور ايمان و اخلاقی که بايد بر دل‌های ما بتابد و نگاه‌هايمان را تصفيه، دستهايمان را بی‌خطا، و قدم هايمان را بی‌لغزش کند، هنوز از افق ما سرنزده است
میشه گفت کتابخون
خلاقيّت در ميان ما مردم يعنی دست درازی به حقوق ضعيفتر از خود.
حسین احمدی
سيدميران شانه‌اش را به چوب يکی از پنجره‌های اطاق تکيه داده بود بيرون را تماشا می‌کرد. گويی به اين می‌انديشيد که در آن تنگ غروب چگونه روشنايی می‌رفت و تاريکی جانشينش می‌شد. آيا اين يکی از هزاران غزل زيبای طبيعت نبود که هميشه به يک شکل و در يک قافيه سروده می‌شد و هرگز لطف ازلی خود را از دست نمی‌داد؟
حسین احمدی
نه او پسر فلان‌الدّوله بود و نه هما بَهْمان‌السّلطنه. جامعه برای هر يک از افراد خودش حدّی شناخته است که اگر بخواهند پا از آن فراتر نهند با سر به زمين خواهند آمد. انسان تا موقعی می‌تواند بگويد پهلوانِ نَقد را عشق است که آينده‌اش تا حدودی تأمين باشد، به نيروی سرشار جوانی يا ثروتی بی‌پايان تکيه داشته باشد.
حسین احمدی
خاطرات دوران گذشته زندگی انسان مانند آهنگ‌ها و سرودهای کهن هميشه شيرين‌تر از اميدهای آينده بوده است. زيرا انسان در گذشته تصوير خود را می‌بيند و در آينده شبح مرگ و نيستی را.
حسین احمدی
در خارج از محيط خانه،مبارزه با چادر و روسری و شال و هر چه که نامی از پارچه بر آن بود و می‌توانست قسمتی از موی سر يا صورت زن را بپوشاند به شدّت و خشونت و به طرز اهانت‌باری آغاز شده بود. پاسبان‌ها که خود را به شکل دژخيمان مردم معرّفی کرده بودند در خيابان و کوچه پس کوچه‌ها همه جا به چشم بودند تا زن دستمال به سری را ببينند و بی‌ملاحظه از موی سياه يا سفيد و هر چيز او صاعقه آسا بر سرش فرود آيند. شهربانی برای از بين بردن قُربِ حجاب به زنان روسبی دستور داده بود با چادر سياه به خيابان‌ها بيايند. دولت که نمی‌خواست يا نمی‌توانستاز راه اقناع وارد ميدان شود ناچار به روش‌های خشونت بار و نادرست متوسّل می‌شد که اگر از يک‌سو نتيجه‌ای عايد می‌کرد از سوی ديگر آثار نامطلوبی به جای می‌گذاشت که به مراتب زيان‌بارتر بود.
حسین احمدی
با بدبينی عمومی مردم نسبت به اصلاحات و اقدامات دولت به طور کلّی بی‌ارتباط نبود. تحوّلاتی که از بالا انجام می‌شد و به وسيله پشت ميزنشين‌ها يا چکمه پوشان ارتش اشاعه می‌يافت از نظر مردم مثل رزق صيّاد برای ماهی در خور پرهيز بود. نقشه خلق السّاعه تجديد نظر در قرارداد نفت، چراغانی‌ها و جشن‌های فرمايشی توخالی، و حتّی کارهای بزرگ و اساسی از قبيل ساختمان راه آهن سرتاسری که در همه آنها شبح دستی با موهای حنايی به چشم می‌آمد، نمی‌توانست مايه خوش بينی و تشويق يا دلخوشکنَک عموم باشد. مردم می‌گفتند دولت اگر آب می‌خورد با اجازه يا حتّی دستور انگلستان می‌خورد؛ هر قدمی که بر می‌دارد در جهت منافع او و به ضدّ مصالح ايران است. و در اين ميان اگر حقّا اصلاحاتی به چشم می‌خورد با همين چوب مبالغه‌آميز بدبينی رانده می‌شد. قضيّه تعويض کلاه و قتل عام مسجد گوهر شاد که کربلای خونين ديگری بر وقايع تاريخ افزوده بود، هنوز سال‌ها وقت لازم داشت تا از خاطره‌ها برود. کشف حجاب را هم بايد بر همين منوال گرفت. هرگز کسی دلش نمی‌خواهد با تازيانه نقل و نبات بخورد.
حسین احمدی

حجم

۹۵۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۸۱۱ صفحه

حجم

۹۵۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۸۱۱ صفحه

قیمت:
۲۴۷,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۹
۱۰
صفحه بعد