جهانی شدن پس از جنگ جهانی دوم کموبیش با امریکایی شدن مترادف بود.
ایمان فلاح
چند نسل پس از ما که مورخان درباره روزگار ما مینویسند شاید به این نکته اشاره کنند که در دهههای نخست قرن بیستویکم ایالات متحده در مأموریت بزرگ و تاریخیاش ــ جهانی کردن ــ کامیاب شد. اما درضمن ممکن است بنویسند که فراموش کرد که خودش را جهانی کند.
ایمان فلاح
در پانزده سال گذشته ایالات متحده امریکا تحریمهایی بر نیمی از جمعیت دنیا اعمال کرده است.
ایمان فلاح
محصور بودن یکی از مواهب طبیعی امریکا است که در احاطه دو اقیانوس پهناور و دو همسایه آرام قرار گرفته است.
ایمان فلاح
در تراز سیاسینظامی هنوز در جهانی با یک ابرقدرت بهسر میبریم. اما در همه ابعاد دیگر ــ صنعتی، مالی، آموزشی، اجتماعی و فرهنگی ــ توزیع قدرت در حال دگرگونی است و از سلطه امریکا فاصله میگیرد.
ایمان فلاح
همچنان به دنیایی میاندیشیم که در آن قدرتی نوخاسته باید از میان دو گزینه ناخوشایند یکی را برگزیند: به نظم غربی بپیوندد یا ردّش کند و کشوری شرور گردد و عقوبت تکفیر را به جان بخرد.
ایمان فلاح
درواقع صد سال میان ۱۴۵۰ و ۱۵۵۰ نشان از مهمترین گسست در تاریخ انسان داشت ــ گسست میان ایمان و آیین و عقیده جزمی از یک سو و مشاهده و آزمایش و تفکر انتقادی از سوی دیگر. و این گسست در اروپا رخ داد و آن تمدن را قرنها به پیش راند.
ایمان فلاح
پارهای از دانشوران معاصر، مشهورترینشان سمیوئل پی. هانتینگتن، چنین استدلال کردهاند که مدرن شدن و غربی شدن یکسره از هم متمایزند. به گفته هانتینگتن غرب پیش از آنکه مدرن شود غربی بود. غرب ویژگی متمایزش را در حدود قرن هشتم یا نهم بهدست آورد اما فقط در حدود قرن هجدهم «مدرن» شد.
ایمان فلاح