بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب لهوف | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب لهوف اثر علی‌بن‌موسی ابن طاووس

بریده‌هایی از کتاب لهوف

امتیاز:
۴.۴از ۱۴۶ رأی
۴٫۴
(۱۴۶)
و خدا متکبّر فخرفروش را دوست ندارد
Rezvan
امام خاک از چهره‌اش پاک می‌کرد و می‌فرمود: «تو حرّی آن گونه که مادرت حُرَّت نام نهاد، تو حرّی - آزادمردی - در دنیا و آخرت».
هانیه سادات
«ای قوم! شیعیان و اهل بیتم را کشتید و فقط این طفل باقی مانده که از عطش بخود می‌پیچد، او را با شربتی از آب سقایت کنید»
Nerd
از امام صادق‌ علیه السلام روایت شده که فرمود: براستی که زین‌العابدین ‌علیه السلام چهل سال بر پدر گریست، روزها صائم و شب‌ها را به عبادت قیام فرمود، چون خادم افطاری وی را از آب و غذا می‌آورد و نزدش می‌نهاد و عرض می‌کرد: مولایم تناول فرمایید. می‌فرمود: فرزندِ رسول را گرسنه کشتند، فرزند رسول‌اللَّه را با لب تشنه کشتند، و مرتباً تکرار می‌کرد و می‌گریست تا غذایش از اشک چشم تَر می‌شد، و با آب امتزاج می‌یافت. این برنامه همیشگی امام بود تا به رفیق اعلی پیوست.
ناهید
خادمی به نقل از امام می‌گفت: روزی امام به صحرا رفت و من در پی وی بودم، دریافتمش که بر بستر سنگی خشن به سجده رفت، من ایستادم و بانگِ گریه‌اش را می‌شنیدم و شمردم که هزار بار در سجده گفت: «لا اله الَّا اللَّه حقّاً حقّاً لا اله الّا اللَّه تعبّداً ورقّاً لا اله الّا اللَّه ایماناً و تصدیقاً». بعد سر از سجده برداشت در حالی که چهره و محاسن وی غرقه در اشک بود. گفتمش: مولای من، آیا زمان آن نرسیده که اندوهت پایان گرفته اشکت رو به نقصان نهد! به من فرمود: وای بر تو، یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم علیهم السلام پیامبر بود و پیامبرزاده و نوه پیامبر و دارای دوازده پسر، خدای سبحان یک پسر را از دید او پنهان کرد، موی سرش از اندوه سپید و پشتش از غم و همّ خمیده و از گریه نابینا گردید، با آن که پسرش زنده بود، و من با چشم خود دیدم که پدر و برادرم و هفده نفر از اهل بیتم به شهادت رسیدند، پس چگونه اندوهم پایان پذیرفته و اشکم رو به کاهش نهد
sadeghi
چون حسین‌ علیه السلام دید که اثربخشی پند و موعظه کم، و شتاب دشمن برای جنگ زیاد است به برادرش عباس فرمود: «اگر توانستی که جنگ را امروز به تأخیر اندازی این کار را بکن، باشد که امشب را برای پروردگارمان نماز گزاریم، چه او می‌داند که من نماز و تلاوت کتابش را دوست دارم.
sadeghi
آرایش مرگ بر فرزند آدم چون آرایش گردنبد بر گردنِ دوشیزگان است، گرایش و اشتیاقم به زیارت اسلافم (جدّ و پدر و مادر و برادرم) چون اشتیاق یعقوب به یوسف است، و برایم قتلگاهی گزیده شد که من بدان جایم باید رفت، گوئیا می‌نگرم که گرگ‌های بیابان بندبند مفاصلم را از هم جدا کنند در میان نواویس و کربلاء، چه شکم‌ها از من پُر، و چه انبان‌ها که از من آکنده گردد، گریزی از آن‌چه بر قلم تقدیر رفته نیست، ما - اهل البیت - خشنودی خدا را خرسندی خود دانسته، بر بلایش صابریم، و او اجرِ صابران را به ما می‌دهد،
sadeghi
چون امام حسین‌ علیه السلام با عمر بن سعد تلاقی نمودند و جنگ برپا شد، خداوند نصرت خود را فرو فرستاد تا آن جا که بر سر حسین‌ علیه السلام سایه گسترد، و آنگاه امام مخیر شد بین پیروزی بر دشمنانش و بین ملاقات و لقای پروردگارش، او لقای پروردگارش را برگزید.
هانیه سادات
به محمّدبن بشیر حضرمی خبر رسید که پسرت در مرز ری به اسارت افتاد. گفت: پاداشش را از خدا می‌گیرم، دوست نداشتم در حیاتم به اسارت گرفتار گردد. حسین ‌علیه السلام سخن وی را بشنید و فرمود: «خدایت رحمت فرماید، بیعت را از تو بازگرفتم برای آزاد کردن پسرت برو دست بکار شو». عرض کرد: درندگان مرا زنده بخورند اگر از ساحت تو جدا شوم.
مهدی
امام زین‌العابدین علیه‌السلام می‌فرماید: «حتی اگر پیامبر دستور ستم به ما را می‌داد با این‌همه ستم بر ما نمی‌رفت»
هاشم

حجم

۱۶۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۱۶۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰
۵۰%
تومان