بریدههایی از کتاب من دانای کل هستم؛ مجموعه داستان
۳٫۹
(۳۶)
زیاد میخندیدم آن روزها. از ته دل. حالا نمیخندم. خوب میشنیدم صدای دیگران را آن روزها. خوب میدیدم دیگران را. حالا نمیشنوم. نمیبینم.
آلوین (هاجیك) ツ
«اما میدونم درست همین که عاشق کسی بشم، همین که کسی رو از ته دل بخوام، همهچیز بههم میریزه
مستورع
میدانم دارد لبخند میزند اما من به صورتش نگاه نمیکنم. نمیخواهم نگاه کنم. تنها میخواهم زل بزنم به این انگشتان غریب. به این انگشتان دوستداشتنی که هر چه نگاهشان میکنم، هر چه لمسشان میکنم، ذرهای از تازگیشان کم نمیشود. پیشانیام را انگار بر مُهر، میسایم روی آنها.
مستورع
در واقع زنش را عدهای سارق آدمکُش، وقتی او خانه نبوده، توی حیاط خانه میکشند.
مستورع
what sall it profit a man who win the whole world and he lose his own soul?
ــسیّدحجّتـــ
تنها من هستم و نشستهام رو به دریچهٔ ماشین لباسشویی و به چیزهایی که لای آب کفآلود میچرخند خیره شدهام و بعد صدا قطع میشود و گردش محفظه کُندتر و کُندتر میشود تا از حرکت میایستد و من آن تو هستم.
مستورع
وقتی آدمها رفتند کرهٔ ماه با خودم گفتم لعنت به اونها که به ماه هم رحم نکردند. گفتم ماه رو هم آلوده کردند. گفتم لعنت به انسان که ماه رو هم با قدمهاش ناپاک کرد. اونها با این کارشون تقدس ماه رو از بین بردند.
M.M. SAFI
دیری است
ــ بیدلیل ـ
ایمان آوردهام
به چشمهایت.
Mary gholami
اول تصمیم گرفتم سر راهش کمین کنم تا شبی، خلوتی، در کوچهای، ناغافل کاردی توی سینهاش فرو کنم و تیغهٔ کارد را توی دلورودهاش آنقدر بپیچانم تا ولو شود روی زمین و به قول داستاننویسها «توی خون خودش بغلتد». خاطرم هست یکبار چنین صحنهای را در داستانی از نویسندهای گمنام خواندم و حالم بههم خورد. گمان میکنم اسم داستان در پیادهرو عشق میآید یا عشقبازی در پیادهرو یا شاید عشق روی پیادهرو بود. چیزی توی همین مایهها
مهدی فیروزان
من خودم یه عاشق دیوونه دارم که از همه بیشتر دوستش دارم. فقط اشکالش اینه که کمحرفه.
ــسیّدحجّتـــ
حجم
۷۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۹۹ صفحه
حجم
۷۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۹۹ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۲۸,۰۰۰۲۰%
تومان