بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شب‌های بی‌مهتاب: خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی سرهنگ شهاب‌الدین شهبازی | طاقچه
کتاب شب‌های بی‌مهتاب: خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی سرهنگ شهاب‌الدین شهبازی اثر محسن  کاظمی

بریده‌هایی از کتاب شب‌های بی‌مهتاب: خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی سرهنگ شهاب‌الدین شهبازی

نویسنده:محسن کاظمی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۴ رأی
۵٫۰
(۴)
ما از امام آموخته بودیم که رضای خدا را مقدم بشماریم.
sh
پس از پذیرش قطع‌نامه، یکبار فرمانده اردوگاه اجازه داد تا هواخوری عصرگاهی ما تا ساعت هشت و نیم ـ نه شب ادامه یابد. ما برای اولین‌بار تا آن وقت شب بیرون ماندیم و من موفق شدم دوباره پس از هشت سال و نیم، آسمان مهتابی و پر ستاره را ببینم. در این مدت نه ماه دیده بودم، نه ستاره و این برایم تازگی داشت و خیلی جالب بود. به خاطر دارم، فردای آن شب بچه‌ها از فرمانده اردوگاه به خاطر دادن وقت بیشتر برای هواخوری و درک آن شب مهتابی تشکر کردند.
محمد

حجم

۸۰۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۲۶۰ صفحه

حجم

۸۰۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۲۶۰ صفحه

قیمت:
۷۸,۰۰۰
۵۴,۶۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد