من کتابها را تنها به این دلیل میخوانم که هیچکس را بینصیب از اندرزهای خود نگذارم؛
یارا
«تمام کسانی که به یک قلّه میروند، حتی اگر صد راه را انتخاب کردهباشند سرانجام به هم خواهندرسید.»
hassan fatemi
شما یک شب و حتّی یک لحظه به ما امانِ خودبودن را ندادهیید. بدون آنکه بدانید بازی چیست و نمایش ما چگونه تمام میشود، با ارادههای پست و ناچیزتان، تنها بهدلیلآنکه بازی بهخاطر تماشاگر است و تماشاگرْ صاحب قدرت، انتخاب و ادامهٔ ماجرا همیشه با شما بودهاست و ما از هراس آنکه جز بازیگربودن کاری نیاموختهییم، به پستترین اندیشههای شما تن دادهییم…
یارا
فانوس، خورشید نیست.
اما راه خلوت و باریک شب، مفهوم قناعت را میداند.
hassan fatemi
ما نگین بودیم
در حلقهٔ دشمنان خویش.
hassan fatemi
«تاریخ، مشعلیست که__ اگر نه امروز__ سرانجام، سراسر راه بشر را روشن خواهدکرد.»
محمدحسین
«قضاوتکنندهیی عادلتر از تاریخ وجود ندارد.»
hosein
کشتن، دلیل میخواهد. در جنایت هم بایستی منطقی وجود داشتهباشد.
محمدحسین
گاهی فکر میکنی که مردم را «باید» شکنجه داد. گاهی شکنجه را بهصورت یک راهحلّ عادلانه میپذیری. از تو عزیزی را دزدیدهاند. دهنفر را هم گرفتهاند که میگویند بدونشک یکی از دهنفر دزد است. در بازجویی همه انکار میکنند. آنوقت تو فکر میکنی اگر آنها را زیر شکنجهٔ چینی بگذارند، ناخنهایشان را یکییکی بکشند، با آتش سیگار بدنشان را بسوزانند تا اقرار کنند، کار بسیار عادلانهیی انجام گرفتهاست؛ اما یادت نرود که فقط یکی از ده نفر را باید مجازات کرد نه همهٔ آنها را. و همینجاست که تو دیگر عادل نیستی.
hassan fatemi
ما آدمهای بیدلیلی هستیم. عیب ما فقط همین است. بیدلیل.
محمدحسین