میخوام استعفا بدم. از آدم بودن. از این که مثل شما دو تا دست و دوتا پا و دو تا گوش دارم از خودم متنفرم. کاش میشد یه تیکه چوب بود. یه تیکه سنگ. کمی خاک باغچه. کاش میشد هرچیز دیگهای بود به جز شما عوضیهای دو پای بوگندو.
مـَهسـا
ته این زندگی چیست؟
-Dny.͜.
وقتی نمیتوانی قواعد بازی را تغییر دهی، پس خفهشو و بازی کن.
Emma
چند بار سعی میکنم نگاهم را به پنجرهٔ ماشینی بدوزم و بعد چرخش سرم را با سرعت حرکت ماشین تنظیم کنم تا بلکه آدمهای توی آن را ببینم، اما هربار طرح مبهمی از جلو چشمهام میگذرد و جز سایههایی محو چیزی نمیبینم.
امیررضا
«اوایل فکر میکردم بدترین کار کشتن آدمها است اما حالا میبینم چیزهای زیادی هست که از کشتن آدمها بدتره.»
Hossein Gh
«منتظر کسی نیستم.»
مدتها است که منتظر کسی نیستم.
میرفندقی
هیچ مرگی دنیا را به آخرین نقطهاش نخواهد رساند. ما را اما شاید برساند.
kamand
«اوایل فکر میکردم بدترین کار کشتن آدمها است اما حالا میبینم چیزهای زیادی هست که از کشتن آدمها بدتره.»
🌿sepidar🌿
شب و روز به مرگ فکر میکنم.
میرفندقی
«من از این که یکی از شما هستم از همهٔ سنگها و درختها و حیوونها خجالت میکشم. شما اگه یه جو عقل داشتید، اگه یه جو شعور داشتید از سنگها و درختها خیلی چیزها یاد میگرفتید. صدام رو میشنفید؟»
@_bo.ok_