بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رؤیای یک دیدار | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب رؤیای یک دیدار اثر سیدناصر هاشم‌زاده

بریده‌هایی از کتاب رؤیای یک دیدار

۴٫۶
(۱۰۳)
تماشا که تنها تماشا نیست. گاه دل کندن است و گاه دل سپردن.
|قافیه باران|
- آرزو می‌کنم که من هم جزء اصحاب و همراهان او باشم. - بیش‌تر از این آرزو کن، بیش‌تر فرزندم. - آرزویی بیش‌تر از این؟ - جزء همراهان و اصحاب بودن به ظاهر نزدیک بودن است. یهودا هم جزء همراهان مسیح بود. اما چه شد؟ خائن بود. سعی کن اهل باشی. اهلیت بهتر است. اگر اهل باشی، او خود، تو را برمی‌گزیند.
محمد حسین
رؤیای او رسیدن به حقیقت بود، نه درماندگی در برابر باطلی که لباس حقیقت را به تن کرده است.
عاطفه سادات
«به پرندگان فکر کنید، نه می‌کارند و نه درو می‌کنند. نه انبار دارند و نه کاهدان، ولی خدا به آن‌ها روزی می‌دهد و شما خیلی بیش‌تر از پرندگان ارزش دارید.»
عاطفه سادات
خداوند، نور من و نجات من است، از که بترسم؟ خداوند ملجأ جان من است، از که هراسان شوم؟
سرو
روزبه آهسته و درحالی‌که سرش را به پایین انداخته بود گفت: پدر، حقیقت آتشی نیست که خاموش شود. نوری است که همیشه می‌درخشد.
نورا
ابراهیم خولاتی شهر موصل را زنده کرده بود. صومعهٔ خولان پر بود از راهبان پیر و جوانی که همه خداوند را ذکر می‌گفتند و در کمک به مردم از هم پیشی می‌جستند. تعدادی از راهبان جوان که روی به زندگی می‌آوردند و قصد ازدواج داشتند، صومعه را ترک می‌کردند و ابراهیم با مهربانی بدرقه‌شان می‌کرد. - راه مسیح، راه زندگی است. با شوخی و خنده هشدار می‌داد. -شیطان در گوش تو آواز زندگی را سروده است یا خداوند؟ بر حذر باش. گوش به شیطان مسپار. زندگی ودیعهٔ خداوند است. از آن بهره بگیر. همه دوستش داشتند و هرکس حس می‌کرد که از دیگران به او نزدیک‌تر است. با هرکس سخن خاصی داشت و در گوش هرکس هشداری ویژه می‌داد. او همه را دوست داشت.
یامهدی
خداوند، نور من و نجات من است، از که بترسم؟ خداوند ملجأ جان من است، از که هراسان شوم؟
Barzegar:)
مقصد همیشه با توست
محمد حسین
ابراهیم به افق می‌نگریست و در انتظار بود تا خورشید از پس دشت‌های وسیع طلوع کند. - گویی خورشید برای تماشای ما طلوع می‌کند. روزبه این کلام را با جان خود نوشید. او عظمت آدمی را در این کلام حس کرد و این‌که خداوند همه‌چیز را برای آدمی آفریده است. - بیدار باشیم تا خورشید تماشایمان کند. ما هم او را به تماشا بایستیم. چشم در چشم جهان بگشاییم و ببینیم و دیده شویم. روزبه، تا جهان زیبایی تو را نبیند، زیبایی خود را به تو نشان نخواهد داد. فرشتگان، زیبایی هستی‌اند. تا آن‌ها را نبینی به ملکوت راه پیدا نخواهی کرد. آن‌ها همین‌جا در کنار من و تو ایستاده‌اند. از ما مراقبت می‌کنند. هر روز دل ما را آمادهٔ رفتن به بهشت می‌کنند. این ما هستیم که از دعوت دل دور می‌شویم و با دل قهر می‌کنیم. انوار روشن و سیال خورشید را بنگر. ببین چگونه در آسمان شناورند؛ درست مثل فرشتگان.
پوریا

حجم

۱۳۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱۳۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۳۷,۸۰۰
تومان