بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب صدسال تنهایی | طاقچه
کتاب صدسال تنهایی اثر گابریل گارسیا مارکز

بریده‌هایی از کتاب صدسال تنهایی

انتشارات:انتشارات مجید
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۵۷ رأی
۳٫۷
(۵۷)
شبی از سرهنگ خرینلدو مارکز سؤال کرد: «رفیق! برایم بگو که هدفت از جنگیدن چیست؟» سرهنگ خرینلدو مارکز گفت: «به‌خاطر پیروزی حزب بزرگ آزادیخواه؛ آیا دلیل بهتری از این می‌خواهی؟» او هم گفت: «خوش به‌حالت؛ دست‌کم تو می‌دانی برای چه می‌جنگی؛ اما من تازه متوجه شدم که تنها برای غرورم می‌جنگم.»
پریماه🌙
«همه آنها یک‌جورند؛ تا زمانی‌که بچه‌اند رفتاری خوب دارند و اطاعت می‌کنند و مؤدب‌اند؛ طوری‌که گویی حتی از پس کشتن یک مگس هم برنمی‌آیند؛ اما به‌محض آنکه ریش درمی‌آورند، همه‌چیز را به‌هم می‌ریزند.»
پریماه🌙
او در سکوت، افکارش را تمرکز داد تا فاصله چیزها و صدای آدمها را تخمین بزند و قادر شود تا چیزی را که تاریکی آب‌مروارید به او اجازه نمی‌داد، به‌وسیله حافظه‌اش ببیند. بعد هم کمکهای غیرمنتظره بو را دریافت که خودش را در ظلمت با نیرویی آشکارتر از حجم و رنگ بروز می‌داد و توانست سرانجام او را از خجالت اعتراف به تسلیم برهاند. او در ظلمت اتاق می‌توانست سوزن را نخ کند و جای دگمه بدوزد؛ همچنین می‌فهمید که شیر کی جوش می‌آید؛ جای هر چیزی را چنان با یقین به‌خاطر سپرد که حتی خودش هم بعضی وقتها فراموش می‌کرد که کور شده است. یک‌بار فرناندا حلقه ازدواجش را گم کرد و برای پیداکردنش همه خانه را جستجو کرد؛ اورسولا در تاقچه اتاق بچه‌ها آن را پیدا کرد. این کار برایش بسیار آسان بود.
Yegan
خُلق آنها از دیدن تصویرهای متحرکی که تاجر ثروتمند، برونو کرسپی در سالن تئاتری که گیشه آن شبیه سر شیر بود، نمایش می‌داد، به‌شدت تلخ شد؛ چون دوباره همان هنرپیشه را که در فیلم قبلی مرده و دفن شده بود و آنها برای بدشانسی او بسیار گریه کرده بودند، می‌دیدند که زنده شده و در یک فیلم دیگر نقش مردی عرب را داشت. مردمی که هرکدام برای شرکت در بدبختیهای هنرپیشه دو سنتاوو پول پرداخت کرده بودند، تحمل آن کلاهبرداری را نیاوردند و تمام صندلیهای سالن سینما را درهم شکستند.
Yegan
فصل اول بعداز گذشت سالهای طولانی، هنگامی‌که سرهنگ آئورلیانو بوئندیامقابل گروهی از سربازان جوخه اعدام قرار گرفت تا حکم مرگ را در موردش اجرا کنند، به‌یاد عصر یک‌روز افتاد که با پدرش برای اکتشاف یخ رفته بود. در آن‌هنگام، ساکنان روستای ماکوندو فقط شامل بیست خانوار بود که در خانه‌هایی از نی و کاهگل می‌زیستند. همه این خانه‌ها دوروبر رودخانه ساخته شده بودند. آب این رودخانه پاک و شفاف بود و با شدت از میان سنگهای عظیم و گردی که شبیه
کاربر ۷۰۷۸۶۰

حجم

۴۵۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۲۲۹ صفحه

حجم

۴۵۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۲۲۹ صفحه

قیمت:
۴۸,۰۰۰
۲۴,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد