بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب حاج آخوند | طاقچه
کتاب حاج آخوند اثر سیدعطاالله مهاجرانی

بریده‌هایی از کتاب حاج آخوند

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۱۳۲ رأی
۴٫۲
(۱۳۲)
آیه نور! قرآن را اگر از اول تا به آخر بخوانی، اصلاً یک بار بخوان، هر جا واژه نور دیدی یادداشت کن. هر جا واژه ظلمات دیدی یادداشت کن. متوجه می‌شوی که نور همیشه در قرآن مفرد آمده است و ظلمات همیشه جمع. در نور وحدت و یگانگی‌ست و در ظلمات پریشانی و گسستگی و تفرقه. روی دیگر شناخت آیه نور در سوره نور آیات ظلمات است. درست بعد از آیه نور آمده است.
mary
وقتی بلور جام خونین قلب می‌شکند، اشک به تمام تن انسان گذر می‌کند. جویبارهای خون، جویبار اشک می‌شوند. تمام تار و پود تن و جانت می‌گرید. گریه‌ای که صدایش را تنها خودت و در تنهائی ات می‌شنوی.
°•. MaryaM .•°
مگر نمی‌خواهیم خداوند با ما غفور باشد؟ غفران مرحله‌ای بالاتر از عفو و صفح است. هر سه موضوع در قرآن آمده است. ما کسی را عفو می‌کنیم. مثلاً بایست قصاص شود، اما عفو می‌کنیم. یعنی مجازات دیگر نمی‌شود. اصلاً ترجیح عفو بر قصاص در آیه قصاص آمده است. مثلاً فردی به زندان محکوم می‌شود، وقتی عفو شد، آزادش می‌کنند، اما پرونده‌اش باقی است. صفح یعنی پرونده او را هم می‌بندند. دیگر به رویش نمی‌آورند، ملامت و شماتتی در کار نیست. برای همین قرآن واژه جمیل را برای صفح به کار می‌برد، مثل رفتار یوسف با برادرانش، وقتی برادران زبان به پوزش می‌خواهند به آن‌ها می‌گوید: لَا تَثْرِیبَ عَلَیکمُ الْیوْمَ یغْفِرُ اللَهُ لَکمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ. در این آیه صفح یوسف با مغفرت الهی و ارحم‌الراحمین با هم مناسبت دارند.
زینب هاشم‌زاده
بیچاره گرگ. هارترین جانور، خود انسان است. وقتی انسان نیست.
°•. MaryaM .•°
«عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم...
آسمان
آدما بوی شغلشان را می‌دهند
آسمان
آقای سلطانی سال‌ها در بخش مستشاری ارتش آمریکا در شیراز کار کرده بود. لیسانس زبان انگلیسی را از دانشگاه پهلوی شیراز گرفته بود. دانشگاهی که به قول جلال آل‌احمد، در میان قبر حافظ و سعدی، زبان رسمی دانشکده ادبیاتش انگلیسی بود!
آسمان
مگر نگفته‌اند گنج در ویرانه است، خودمان را ویران کنیم تا گنج‌مان را پیدا کنیم
zahra.k6
آقای مهندس جلوتر آمد. سینه‌اش را صاف کرد و گفت: اهالی شریف مارون. اهالی شاه‌دوست و وطن‌پرست مارون! من خیلی خوشحالم که بین شما اهالی شریف، کشاورزان عزیز هستم. ما به شما افتخار می‌کنیم. شما خیلی زحمت می‌کشید. ما شهری‌ها هر چه داریم از شماست. نان ما، شیر ما، کره و پنیر و کشک و پشم ما از شماست. میوه ما از شماست. پیاز و سیب‌زمینی ما، کشمش ما از شماست. شما خیلی عزیزید. من می‌خواهم به شما بگویم با سیستم جدید کشاورزی سیستم مکانیزه (هادی سرش را به نشانه تأیید تکان داد) محصولات شما چند برابر می‌شود. اسراییلی‌ها آمده‌اند شب و روز را جوری تنظیم کرده‌اند که مرغ‌هاشان دو بار در شبانه‌روز تخم می‌گذارند! می‌دانید چطوری؟ مرغداری را تاریک و روشن می‌کنند. مرغ‌ها فکر می‌کنند صبح شده تخم می‌گذارند... رحم‌خدا گفت: ای بر پدرشان لعنت. یعنی سر مرغا کلاه می‌گذارند؟ هیچ فکر کرده‌اند قین مرغا پاره می‌شود؟ جمعیت خندید. آقای مهندس با خونسردی گفت: مرغ‌ها در خدمت انسان‌ها هستند. مگر آخرش سرشان را نمی‌برند؟ حالا آقای عزیز شما به فکر قین مرغای اسراییلی هستید؟
علی نورا
برخی پرسش‌ها پرسش عمرند. گذار سال و ده سال کافی نیست. باید پاسخ مثل چشمه‌ای از جانت بجوشد. خواندنی نیست، شدنی‌ست!
H.S

حجم

۲۳۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۲ صفحه

حجم

۲۳۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۲ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۳۷صفحه بعد