بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فواره ها | طاقچه
کتاب فواره ها اثر علیرضا سپاهی لایین

بریده‌هایی از کتاب فواره ها

۵٫۰
(۱)
فردا تمام می‌شود اسفند بر درخت فردا درخت می‌شود آغاز در زمین فردا که آشیانه گنجشک پُر شود خواهیم داشت یک سبد آواز در زمین ای شعر پای‌کوب من! آرام‌تر برقص خوابیده است حافظ شیراز در زمین
مادربزرگ علی💝
ما در کلاس شعر، شلوغ نمونه‌ایم شکر خدا که بیست نشد انضباط ما!
Autumn
در این احساس بی‌پایان دلتنگی چه باید کرد که دیدی از غزل هم برنیامد بیش از این کاری؟
sadeghi
خدای من از آنچه حرف می‌زنم فراتر است خدای من جداست از خدای سختگیرشان مرا کسی که آفریده، یک خدای دیگر است کریم‌تر، بزرگوارتر از او ندیده ام خدای من از آنچه گفته‌اند مهربان تر است
f_altaha
من نیز چون تو خسته از این خشکسالی‌ام
Autumn
همیشه می‌خواست این دل من که جانب مشهدت بیاید فقط به شوق رضا برای زیارت مرقدت بیاید همیشه می‌خواست این دل من تو را بجوید، تو را ببیند چرا که باید به خدمت، آقا! کسی که می‌خواهدت، بیاید
sadeghi
اگر دیروز شوق «صبح فردا» یم جوان می‌کرد ولی امروز «شوقی نیست دیگر» می‌کند پیرم
Autumn
اگر یک روز همدردان دیروز مرا دیدی بگو این روزها از دست ایشان سخت دلگیرم
Autumn
بر گرد، عشق! و شهر دلم را خراب کن آماده‌ام، به زلزله سوگند می‌خورم
Autumn
مدام زمزمه کردیم: «ما عزیزتریم» چنان که باورمان شد سرآمد بشریم تمام راه چنین بود و ما نپرسیدیم که با کدام دلیل از تمام خلق سریم؟ درنگ روشن و تلخی است این سؤال که ما در این جهان به کدام اعتبار معتبریم؟ ببین، نه رومی رومیم ما، نه زنگی زنگ معلقیم، شترمرغ‌های بی‌ثمریم عجب لطیفه بی‌لطف و کهنه‌ای است که ما به آنچه بوده ولی نیستیم، مفتخریم
f_altaha

حجم

۹۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۹۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد