فرانکو، که بلند شده و آمادهٔ رفتن بود، گفت: «بله بنتو. ما میدانیم که عقل از پس احساس برنمیآید.»
ـ «بله. فقط احساسی قوی میتواند حریف یک احساس بشود. کار من مشخص است: باید یاد بگیرم عقل را به احساس تبدیل کنم.»
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
هیچ چیزی فینفسه خوب یا بد و یا لذتبخش یا ترسناک نیست. این ذهن ماست که چنین حالتهایی را میسازد. به این جمله فکر کن فرانکو: این ذهن تو است که این حالتها را ایجاد میکند. این ایده قدرتی واقعی دارد و من معتقدم شفادهندهٔ زخمم است.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
من از هیچ قدرتی روی زمین جز قدرت وجدانم پیروی نمیکنم.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
تقوای واقعی در انصاف، دستگیری و عشق به همسایگان خلاصه میشود.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
من عاشق حرف سلیمان هستم که گفت: "وقتی حکمت وارد قلبتان شود و روحتان از شناخت بهرهمند شود، آنگاه نیکوکاری، دادخواهی، عدالت و هر راه خوب دیگری را میفهمید."
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
تغییرات با زیگموند فروید در وین شروع شد که روش درمان از طریق گفتوگو رو ابداع کرد و اسمش رو گذاشت روانکاوی.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
ادوارد سرش را تکان داد و سؤالش را اصلاح کرد: «آیا اپیکور امر الهی را تکذیب میکند؟»
ـ «نه. او آدم شجاعی بود، ولی بیپروا نبود. او شصت سال پس از کشته شدن سقراط به جرم الحادش به دنیا آمد؛ و میدانست بیاعتقادی به خدایان جانش را به خطر میاندازد. بنابراین، موضعی بیخطرتر اتخاذ کرد. او معتقد بود که خدایان وجود دارند و با خوشی و خرمی در کوه المپ زندگی میکنند، ولی کاملاً به زندگی انسانی بیتفاوتاند.»
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
از نظر افلاطون، هدف بنیادین در زندگی چیست؟ رسیدن به بالاترین صورت معرفت؛ و در این دیدگاه همهٔ ارزشها از ایدهٔ خیر ناشی میشوند. افلاطون میگوید فقط به سبب هماهنگی نفس است که میتوان به eudaimonia رسید. اجازه بدهید عبارت را تکرار کنم: "هماهنگی نفس." به خاطر سپردن این مسئله ارزشمند است و میتواند در زندگی برایتان مفید باشد.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎