بریدههایی از کتاب سیری در سیره ائمه اطهار
۴٫۷
(۳۹)
یا تو در خلافت ذیحقی و یا ذیحق نیستی. اگر این خلافت واقعا از آنِ توست و تو ذیحقی و این خلافت یک خلافت الهی است، حق نداری چنین جامهای را که خدا برای تن تو تعیین کرده است به غیر خودت بدهی؛ و اما اگر از آن تو نیست باز هم حق نداری بدهی. چیزی را که از آن تو نیست تو چرا به کسی بدهی؟!
F313
معاویه هنگامی که پیک علی علیهالسلام در شام بود، در حالی که روز چهارشنبه بود گفت: اعلام نماز جمعه کنید. اعلام نماز جمعه کردند. در روز چهارشنبه نماز جمعه خواند. احدی به او اعتراض نکرد. در خفا نماینده علی علیهالسلام را خواست، گفت: «برو به علی بگو با صد هزار شمشیرزن به سراغ تو میآیم که چهارشنبه را از جمعه تشخیص نمیدهند. به علی بگو حساب کار خودت را بکن.»
F313
از بهترین و افتخارآمیزترین تعبیرات اسلامی یکی همین است: حکمت گمشده مؤمن است، هر جا که پیدایش کند میگیرد ولو از دست یک مشرک؛
دلتنگِ ماه
آمدند به علی علیهالسلام گفتند که مالک برنمیگردد. این طبقه گفتند: یا مالک را برگردان یا همین جا با این شمشیرهای خودمان (بیستهزار نفر بودند) قطعهقطعهات میکنیم. تو داری با قرآن میجنگی؟! علی پیغام داد: مالک اگر میخواهی علی را زنده ببینی برگرد.
میـمْ.سَتّـ'ارے
چشمهایتان را باز کنید، گوشهایتان را باز کنید، هر حرفی را که میشنوید فورا نگویید «میگویند چنین.» آخر این «میگویند» ها ریشههایش یک جاهای خطرناک است. تحقیق کنید، بعد از تحقیق هرچه که میخواهید بینکم و بین اللّه بگویید، اما بیتحقیق حرفی را نزنید.
F313
همانطور سواره داشتیم محرم میشدیم، ما همه لبّیک گفتیم، من نگاه کردم دیدم امام میخواهد لبّیک بگوید اما چنان رنگش متغیر شده و آنچنان میلرزد که نزدیک است از روی مرکبش به روی زمین بیفتد، از خوف خدا. من نزدیک شدم و عرض کردم: یا ابْنَ رسولِاللّه! بالاخره بفرمایید، چارهای نیست، باید گفت. به من گفت: من چه بگویم؟! به کی بگویم لبّیک؟! اگر در جواب من گفته شود: «لالبّیک» آن وقت من چه کنم؟!
دلتنگِ ماه
گاهی امام گریه میکرد، گریههای زیادی. روزی یکی از خدمتگزارانش عرض کرد: آقا! آیا وقت آن نرسیده است که شما از گریه باز ایستید؟ (فهمید که امام برای عزیزانش میگرید.) فرمود: چه میگویی؟! یعقوب یک یوسف بیشتر نداشت، قرآن عواطف او را اینطور تشریح میکند: وَابْیضَّتْ عَیناهُ مِنَالْحُزْنِ. من در جلوی چشم خودم هجده یوسف را دیدم که یکی پس از دیگری بر زمین افتادند.
و صلّی اللّه علی محمد و آله الطاهرین.
زینب
شما به کتابهای حدیث شیعه که وارد میشوید میبینید اولین مبحث و اولین کتابش «کتاب العقل و الجهل» است. اصلاً اینجور مسائل در کتب اهل تسنن مطرح نبوده. البته نمیخواهم بگویم منشأ همه اینها امام صادق بود؛ ریشهاش امیرالمؤمنین است و ریشه ریشهاش خود پیغمبر است، ولی اینها این مسیر را ادامه دادند. امام صادق بود که چون در زمان خودش این فرصت را پیدا کرد مواریث اجداد خودش را حفظ کرد و بر آن مواریث افزود. بعد از «کتاب العقل و الجهل» وارد «کتاب التوحید» میشویم. ما میبینیم صدها و بلکه هزارها بحث در باب توحید و صفات خداوند و مسائل مربوط به شئون الهی و قضا و قدر الهی و جبر و اختیار و مسائل تعقلی در کتب حدیث شیعه طرح است که در کتب دیگر طرح نیست. اینها سبب شده که گفتهاند اولین کسی که مدارس فلسفی را (مدارس عقلی را) در دنیای اسلام تأسیس کرد امام جعفر صادق بود.
دلتنگِ ماه
امیرالمؤمنین میفرماید: مؤمن علم را در دست مشرک عاریتی میبیند و خودش را مالک اصلی، و میگوید او شایسته آن نیست، آن که شایسته آن است من هستم.
دلتنگِ ماه
زینالعابدین پیک محبت بود. این هم عجیب است: راه میرفت، هرجا بیکسی را میدید، هر جا غریبی را میدید، فقیر و مستمندی را میدید، کسی را میدید که دیگران به او توجه ندارند، به او محبت میکرد، او را نوازش میکرد و به خانه خودش میآورد
F313
حجم
۲۵۸٫۱ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۲۵۸٫۱ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰۵۰%
تومان