بریدههایی از کتاب ده غلط مشهور درباره اسرائیل
۳٫۹
(۵۶)
جوامع یهودی در مناطق مختلف جهان، در آن زمان فلسطین را همان سرزمین مقدسی که در تورات از آن یاد شده میدانستند. زیارت در یهودیت همان نقشی که در مسیحیت و اسلام دارد را دارا نبود اما با این وجود بعضی یهودیها سفر زیارتی [به اورشلیم] را بهعنوان وظیفهٔ [دینی] خود تلقی و در دستههای کوچکی بهعنوان زائر به این کشور سفر میکردند.
چنانکه یکی از فصلهای همین کتاب نشان خواهد داد، پیش از ظهور صهیونیسم، عمدتا مسیحیها بودند که بنا به دلایل کلیسایی [و اعتقاد به رجعت حضرت مسیح پس از استقرار یهودیها در فلسطین] تمایل داشتند یهودیها بهصورت دائمیتری در فلسطین سکونت پیدا کنند.
سیّد جواد
با نگاهی که ما امروز میتوانیم از بالا به قضیه داشته باشیم، به نظر میرسد هیچ راه گریزی از اینکه اقدامات اسرائیل در مناطق حومهای [و روستایی] فلسطین را «جنایت جنگی» بدانیم وجود ندارد. در واقع این اقدام نهتنها جنایت جنگی، بلکه «جنایت علیه بشریت» بوده است.
اگر کسی این واقعیت مستحکم [تاریخی] را نادیده بگیرد هیچوقت نخواهد توانست درک کند که در پشت نگاه و طرز رفتار اسرائیل نسبت به فلسطین و فلسطینیها (بهعنوان یک ساختار و جامعه) چه چیزی خوابیده است. جنایتی که رهبران جنبش صهیونیست، که حالا تبدیل شده بود به حکومت اسرائیل، مرتکب شدند، عبارت بود از پاکسازی نژادی. این فقط یک حرف ساده نیست، بلکه یک اعلام جرم با مفاهیم گستردهٔ سیاسی، حقوقی و اخلاقی است.
بیوتن
استعمار وطنگزین را میتوان بهعنوان حرکت اروپاییها بهسمت دیگر بخشهای جهان برای ساختن ملتهای «سفیدپوستِ» تازه توصیف کرد، در جاهایی که مردم بومی، زمانی پادشاهیهای خودشان را داشتند. این ملتها تنها در صورتی امکان ساخته شدن داشتند که وطنگزینان، دو منطق را به کار میگرفتند: منطق حذف (یعنی خلاص شدن از دست مردم بومی با تمامی وسایل ممکن، از جمله قتل عام) و منطق «نا-انساننمایی» (یعنی در نظر گرفتن غیراروپاییها بهعنوان افراد پست و درجه دو که بنابراین، شایستهٔ برخورداری از حقوقی مساوی با وطنگزینان نخواهند بود).
صادق
آیا واقعا یهودیها [پیش از تبعید اجباری،] ساکنین [باستانی] فلسطین بودند که شایستهاند به هر طریقی شده از «بازگشت» آنها به «وطنشان» حمایت شود؟
این افسانه اصرار دارد بگوید که یهودیهایی که در سال ۱۸۸۲ [بهعنوان اولین دسته از مهاجرین صهیونیست به فلسطین] وارد شدند، نسل [و نوادگان] همان یهودیانی بودند که رومیها در حوالی سال ۷۰ میلادی [پس از محاصرهٔ اورشلیم] آنها را از آنجا بیرون کردند. استدلال مقابل، این ارتباط تبارشناسانه را مورد تردید قرار میدهد. یک اثر پژوهشی بسیار سنگین علمی نشان داده که یهودیهایِ «فلسطین روم» در همان سرزمین باقی ماندند و ابتدا به مسیحیت تغییر کیش داده و بعدها هم مسلمان شدند.
amir ataei
تا سال ۱۹۴۵، صهیونیسم توانسته بود بیش از نیم میلیون وطنگزین را به فلسطین (که جمعیتش در حدود ۲ میلیون نفر بود) جذب کند. برخی از این مهاجرین با اجازهٔ حکومت قیمومیت و بعضیها هم بدون اجازه آمده بودند. جمعیت بومی نه مورد مشورت قرار گرفته بود و نه مخالفتش با پروژهٔ تبدیل کردن فلسطین به یک دولت یهودی مورد توجه واقع شده بود. وطنگزینان موفق شده بودند یک دولت در دولت تشکیل دهند که تمامی زیرساختهای ضروری را [در دل خود] بنا کرده بود، ولی در دو جنبه ناکام مانده بود.
آنها موقف شده بودند تنها ۷ درصد از خاک این سرزمین را [بهصورت مشروع] خریداری کنند که برای برپایی کشوری در آینده کافی نبود. از این گذشته، آنها همچنان اقلیت بودند (یک سوم جمعیت کشوری که میخواستند بهصورت اختصاصی و منحصراً برای ملت آنها باشد).
علی پورمیرزایی
هیئتی که از سوی سازمانهای اولیهٔ صهیونیسم به فلسطین اعزام شده بود برای همکاران خود در آن سازمانها گزارش فرستادند: «عروس، زن زیبایی است، ولی با مرد دیگری ازدواج کرده است!»
۱۲۱۲
فصل اول، فلسطین را در عصرِ ورود صهیونیسم در اواخر قرن نوزدهم به تصویر میکشد. در اینجا، افسانه، فلسطین را بهعنوان سرزمینی خالی، بایر و شبهکویر به تصویر کشیده که صهیونیستها وارد شده و آن را آباد و متمدن کردند. استدلالِ مقابل این افسانه، تصویری از یک جامعهٔ بسیار قدیمی و پررونق را به تصویر میکشد که در یک روند پرشتاب مدرنسازی و ملتسازی [پس از فروپاشی عثمانی] قرار داشت.
افسانهٔ «فلسطین، سرزمین بدون ملت»، یک افسانهٔ دوقلو و مشهور هم دارد که عبارت است از افسانهٔ «[یهود،] ملت بدون سرزمین» که موضوع فصل دوم را تشکیل میدهد. آیا واقعا یهودیها [پیش از تبعید اجباری،] ساکنین [باستانی] فلسطین بودند که شایستهاند به هر طریقی شده از «بازگشت» آنها به «وطنشان» حمایت شود؟
amir ataei
چنانکه یوناتان مندل در توضیح این مطلب مینویسد:
«درصد دقیق یهودیها [ی ساکن فلسطین] تا پیش از ظهور صهیونیسم، روشن نیست. در هر حال، این رقم احتمالا چیزی بین دو تا پنج درصد بوده است. طبق اسناد دورهٔ عثمانی، کل جمعیت ساکن در جایی که امروزه اسرائیل/فلسطین خوانده میشود، در سال ۱۸۷۸، ۴۶۲.۴۶۵ نفر بودند. از این تعداد، ۴۰۳.۷۹۵ نفر (یعنی ۸۷ درصد) مسلمان، ۴۳.۶۵۹ نفر (یعنی دَه درصد) مسیحی و ۱۵.۰۱۱ نفر (یعنی سه درصد) یهودی بودهاند.
f.b
این کتاب را یک یهودیِ اسرائیلی نوشته که همانقدر که به جامعهٔ فلسطینیها اهمیت میدهند برای جامعهٔ خودش هم اهمیت قائل است.
amir ataei
نکتهٔ قابل توجه اینکه این دستهٔ یهودی [ساکن فلسطین] در آن زمان خودشان در برابر ایدههایی که از طرف جنبش صهیونیسم ترویج میشد، مقاومت میکردند.
Elham14
حجم
۶۶۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۹۲ صفحه
حجم
۶۶۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۹۲ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان