بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ایزابل بروژ | طاقچه
کتاب ایزابل بروژ اثر کریستین بوبن

بریده‌هایی از کتاب ایزابل بروژ

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۱۸ رأی
۴٫۲
(۱۸)
دخالتی نمی‌کنم. آزادت می‌گذارم. فقط به تو می‌گویم: اگر چیزی یا کسی را زندانی کنیم، در واقع با این کار خودمان را زندانی کرده‌ایم. آن‌چه را نابود می‌کنیم، به نوبهٔ خود ما را هم به نابودی می‌کشاند. ده ثانیه، هنوز وقت داری. خوب فکرهایت را بکن. دست‌ها و چشم‌هایت را به ناپاکی می‌کشاند، ایزابل. در تومی‌گندد.
saye.mfd
وقتی آن‌هایی که دوست‌تان دارند خوابند، هیچ خطری تهدیدتان نمی‌کند. اگر آن‌ها خوابیده‌اند دلیل بر این است که مطمئن شده‌اند هیچ حادثهٔ ترسناکی در کمین‌تان نیست. تازه، استراحت کردن‌شان به این معنا نیست که حضور ندارند، بیشتر مانند چراغی هستند که فتیله‌اش را پایین کشیده و نورش را کم کرده‌اند، بی‌آن‌که خاموش شده باشد.
مریم برزویی
خوب می‌دانی کسانی که منتظرشان هستی، درون خودت گم شده‌اند.
fuzzy
دیروز خوشبخت بودم. امروز عاشقم، این دو خیلی باهم فرق دارند. چه‌بسا کاملاً متضادند.
siavash fouladi
می‌گوید اگر با آدم حرف بزنند، شفا می‌یابد، حرف زدن، سگ را هم می‌تواند معالجه کند.
arman eghbali
آدم هرگز نباید خلاف میلش عمل کند، هرگز.
FMG
هیچ‌وقت هیچ کاری را تمام نمی‌کند. در هر کاری همزمان روی دو مسیر حرکت می‌کند، به همین دلیل هم هیچ‌کدام را به پایان نمی‌رساند
کاربر ۲۰۸۴۰۷۳
خانه‌ها هم مانند آدم‌ها هستند؛ سن‌وسال خودشان را دارند و خستگی‌ها و دیوانه‌بازی‌هاشان را. یا نه، آدم‌ها هستند که مثل خانه‌ها، زیرزمین دارند، یا انباری‌های زیرشیروانی، با دیوار و گاه پنجره‌هایی بسیار روشن که طرف باغ‌ها و حیاط‌هایی قشنگ باز می‌شوند.
MIEL
در واقع از همین نجابت به خرج دادنش است که حوصله‌ام سر رفته، از دست مردهای خسته‌ای که در بزرگراه‌ها سفر می‌کنند، مادران فداکاری که در سکوت رنج می‌برند، سگ‌هایی که به خاطر روحیهٔ لطیف‌شان، برای مردن می‌روند جایی خودشان را پنهان می‌کنند. حالم از این‌همه فروتنی و ادب به خرج دادن، از این حسن رفتارها، از این آدم‌های نجیبی که روی نوک پا غیب‌شان می‌زند، به‌هم می‌خورد.
fuzzy
از همهٔ این‌ها گذشته هیچ‌چیز شاهدی بر آن نیست، تصویری برای خوشبختی وجود ندارد. خوشبختی عدم حضور است، سرانجام از خود رها شدن و به همهٔ چیزی‌های دوروبر پیوستن. عدم حضور تصویری ندارد. با این‌همه، چرا، می‌توانم از این سال‌ها تصویری داشته باشم. کافی است چشم‌هایم را ببندم و فکرم را کامل متمرکز به اتاق سبز بکنم وقتی در آن نیستم، یا به درخت گیلاس قرمز وقتی نمی‌بینمش، یا به ترانه‌های ژاک موقعی که آن‌ها را نمی‌شنوم. خوشبخت بودن یعنی این، یعنی زمانی که وجود نداشته‌ام، یعنی وقتی زندگی‌ام هنوز در این زندگی نبوده، موقعی که زندگی‌ام به طور کامل در زندگی مستحیل می‌شده. هیچ‌جا، خوشبختی‌یی وجود نداشته.
saye.mfd

حجم

۸۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۰۹ صفحه

حجم

۸۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۰۹ صفحه

قیمت:
۳۲,۵۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۷صفحه بعد